گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۱۲

ای دهان آلوده جانی از کجا می خورده‌ای
و آن طرف کاین باده بودت از کجا ره برده‌ای
با کدامین چشم تو از ظلمتی بگذشته‌ای
با کدامین پای راه بی‌رهی بسپرده‌ای
با کدامین دست بردی حادثات دهر را
از جمال دلربایی آینه بسترده‌ای
نی هزاران بار خون خویشتن را ریختی
نی هزاران بار تو در زندگی خود مرده‌ای
نی هزاران بار اندر کوره‌های امتحان
درگدازیدی چو مس و همچو مس بفسرده‌ای
نی تو بر دریای آتش بال و پر را سوختی
نی تو بر پشت فلک پاهای خود افشرده‌ای
چون از این ره هیچ گردی نیست بر نعلین تو
از ورای این همه تو چونک اهل پرده‌ای
چشم بگشا سوی ما آخر جوابی بازگو
کز درون بحر دانش صافیی نی درده‌ای
گفت جانم کز عنایت‌های مخدوم زمان
صدر شمس الدین تبریزی تو ره گم کرده‌ای
گر یکی غمزه رساند مر تو را ای سنگ دل
از ورای این نشان‌ها که به گفت آورده‌ای
بی علاج و حیله‌ها گر سنگ باشی در زمان
گوهری گردی از آن جنسی که تو نشمرده‌ای

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دهان آلوده جانی از کجا می خورده‌ای
و آن طرف کاین باده بودت از کجا ره برده‌ای
هوش مصنوعی: ای زبان و دهان ناپاک، از کجا تغذیه می‌کنی و این نوشیدنی که تو را تسخیر کرده، از کجا به دست آورده‌ای؟
با کدامین چشم تو از ظلمتی بگذشته‌ای
با کدامین پای راه بی‌رهی بسپرده‌ای
هوش مصنوعی: به چه شکلی توانسته‌ای از تاریکی عبور کنی و با چه پای‌هایی به راهی بی‌هدف قدم گذاشته‌ای؟
با کدامین دست بردی حادثات دهر را
از جمال دلربایی آینه بسترده‌ای
هوش مصنوعی: با کدام دست، اتفاقات زمانه را از زیبایی چهره‌ات دور کرده‌ای؟
نی هزاران بار خون خویشتن را ریختی
نی هزاران بار تو در زندگی خود مرده‌ای
هوش مصنوعی: تو بارها و بارها در زندگی‌ات سختی‌ها را تحمل کرده‌ای و انگار که بارها از نو آغاز کرده‌ای، مانند اینکه جانت را فدای دشواری‌ها کرده‌ای.
نی هزاران بار اندر کوره‌های امتحان
درگدازیدی چو مس و همچو مس بفسرده‌ای
هوش مصنوعی: تو در تلاش‌های فراوان و امتحان‌های سخت مانند مسی ذوب شده، بارها آزمایش شده‌ای و در نهایت مانند مس، فرسوده و ضعیف گشته‌ای.
نی تو بر دریای آتش بال و پر را سوختی
نی تو بر پشت فلک پاهای خود افشرده‌ای
هوش مصنوعی: تو نه تنها بر آتش پرواز کردی و بال و پر خود را سوزاندی، بلکه بر آسمان نیز پاهایت را به‌سختی می‌فشاری.
چون از این ره هیچ گردی نیست بر نعلین تو
از ورای این همه تو چونک اهل پرده‌ای
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که تو به مشغله‌ها و حواشی زندگی اهمیت نمی‌دهی و از آن‌ها دوری می‌کنی. در واقع، چون تو فردی متعالی و اهل باطن هستی، هیچ کثیفی یا آلایشی به تو نمی‌چسبد و از صافی و پاکی برخورداری.
چشم بگشا سوی ما آخر جوابی بازگو
کز درون بحر دانش صافیی نی درده‌ای
هوش مصنوعی: چشم‌هایت را به سمت ما باز کن و در نهایت یک پاسخ به ما بده. از عمق دریاچه‌ی دانش، چیزی خالص و روشن را به ما نرسانده‌ای.
گفت جانم کز عنایت‌های مخدوم زمان
صدر شمس الدین تبریزی تو ره گم کرده‌ای
هوش مصنوعی: گفت جانم که به خاطر لطف‌ها و محبت‌های کسی که در زمان خود، بزرگ و مورد احترام است، تو راه خود را در زندگی گم کرده‌ای.
گر یکی غمزه رساند مر تو را ای سنگ دل
از ورای این نشان‌ها که به گفت آورده‌ای
هوش مصنوعی: اگر کسی با یک نگاه زیبا و دلنشین تو را جذب کند، ای دل سنگی، از میان این نشانه‌ها که به زبان آورده‌ای، چه بسا تجربه‌های دیگری نیز فراتر از این وجود دارد.
بی علاج و حیله‌ها گر سنگ باشی در زمان
گوهری گردی از آن جنسی که تو نشمرده‌ای
هوش مصنوعی: اگر بی‌درمان و بدون تدبیر باشی، ممکن است در گذر زمان به ارزش و زیبایی یادگاری بی‌نظیر تبدیل شوی، شبیه سنگی که به مرور زمان به یک گوهر باارزش تبدیل می‌شود، حتی اگر خودت متوجه ارزش وجودی‌ات نباشی.