گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۰۸

گرچه در مستی خسی را تو مراعاتی کنی
و آنک نفی محض باشد گرچه اثباتی کنی
آنک او رد دل است از بددرونی‌های خویش
گر نفاقی پیشش آری یا که طاماتی کنی
ور تو خود را از بد او کور و کر سازی دمی
مدح سر زشت او یا ترک زلاتی کنی
آن تکلف چند باشد آخر آن زشتی او
بر سر آید تا تو بگریزی و هیهاتی کنی
او به صحبت‌ها نشاید دور دارش ای حکیم
جز که در رنجش قضاگو دفع حاجاتی کنی
مر مناجات تو را با او نباشد همدم او
جز برای حاجتش با حق مناجاتی کنی
آن مراعات تو او را در غلط‌ها افکند
پس ملازم گردد او وز غصه ویلاتی کنی
آن طرب بگذشت او در پیش چون قولنج ماند
تا گریزی از وثاق و یا که حیلاتی کنی
آن کسی را باش کو در گاه رنج و خرمی
هست همچون جنت و چون حور کش هاتی کنی
از هواخواهان آن مخدوم شمس الدین بود
شاید او را گر پرستی یا که چون لاتی کنی
ور نه بگریز از دگر کس تا به تبریز صفا
تا شوی مست از جمال و ذوق و حالاتی کنی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1402/05/05 09:08
مسافر

سلام

این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 892 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است.

می توانید ویدیو و صوت شرح  غزل را در آدرسهای  زیر پیدا کنید:

parvizshahbazi

aparat