غزل شمارهٔ ۲۸۰۷
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
یکی از نمونه های تیپیک غزل به سبک مولانا، که به جرات می توان گفت که یه هنگام سرایش آن ذره ای از روحش در قید جهان معنی نبوده است. ابیات پرالتهاب پشت سرهم، با وزنی ویرانگر، که در چنین وضع حالی تنها فقدان واژه و ادبیات است می تواند او را از خروج از حیطه درک انسانی(حیطه ای که نه تنها با چشم بلکه با دل نیز قابل فهم نباشد) باز دارد.
خون ببین در نظم شعرم شعر منگر بهر آنک
دیده و دل را به عشقش هست خون پالاییی
غزل بسیار قشنگیه. اما عجیبه که این غزل در نسخههای خطی قدیمیتر و معتبر دیوان شمس مثل: نسخهی موزه قونیه، افیون قره حصار و اسعد افندی (قو-قح-عد) نیامده. لذا احتمالا از مولانا نباشه. :(
اگر چه جان شوریده جلال الدین محمد، چشمه جوشان شعر اوست و عقل و ذهن والایش شاید در این میانبر دل و دست، کمرنگ و کم اثرند چنان که خود می گوید در این غزل شورانگیز:
خون چو میجوشد... منش از شعر رنگی میدهم
تا نه خون آلود گردد... جامه خون آلاییی
با این حال هنوز، زبردستی و هنر مولوی شاعر در تشبیه و استعاره های زیبا و بدیع و زبان شعری یگانه اش جلوه گری می کند هرچند شاید فی البداهه و خلق الساعه باشند و این هم البته از نبوغ حضرتش است. برای نمونه تنها به لطافت شعری و ظرایف ادبی (جدای از معانی) چند بیت زیر از همین غزل توجه بفرمایید:
عشق یکتا دزد شب رو بود اندر سینهها
عقل را خفته بگیرد... دزددش یکتاییی
چون بزادی همچو مریم... آن مسیح بیپدر
گردد این رخسار سرخت، زعفران سیماییی
آه از آن رخسار مریخی خون ریزش مرا!
آه از آن ترکانه چشم کافر یغماییی!
چون میی در عشق او تا کهنهتر تو مستتر
کی جوانی یاد آرد جانت یا برناییی؟
این عجب! بحری که بهر نازکی خاک تو
قطرهای گشتهست و ننماید همیدریاییی!!!
جان من چون سفره خود را درکشد از سحر او
گرده گرم از تنورت بخشدش پهناییی
سلام و خسته نباشید خدمت شما.با تشکر از سایت خوبتون و کاملتون.فقط یه سوال داشتم که ممنون میشم اگه راهنماییم کنین.میخواستم بدونم این شعر از مولوی با صدای شاملو یا کسه دیگه ای هم هست؟ممنون میشم اگه بهم بگید از کدوم سایت میتونم صوتیشو گیر بیارم.
خیلی ممنونم از شما
بله این شعر رو دکتر سروش هم رو خوانی کردن،که در ساندکلاد موجود هست
مصحف دیوانگی دیدم بخواندم ایتی
سلام و وقت بخیر. ممکن هست من رو در رابطه با معنی و مفهوم بیت ۴ راهنمایی کنین؟ سپاسگزارم.
درود
موج سودا و جنون منظور همان شور و آتشی ست که مولانا پس از دیدار شمس در جانش شعله ورد شد و مولانا خود را مانند یک خس سوار بر این موج میدید که به هر سویی که شمس سوق میداد کشیده میشد.
بیت اول مصرع دوم
در درون ظلمت سودا ورا داراییی درست است لطفا اصلاح شود با سپاس