گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۹۷

تا بنستانی تو انصاف از جهود خیبری
جان به جانان کی رسانی دل به حضرت کی بری
جعفر طیاروار ار آب و از گل کی رهی
تا نخندی اندر آتش همچو زر جعفری
دل نبیند آنک باشد جسم و جان را او حجاب
سر ندارد آنک بنهد پا در این ره سرسری
تا دو چشمت بسته باشد اندر این بازارگاه
سخت ارزان می‌فروشی لیک انبان می‌خری

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا بنستانی تو انصاف از جهود خیبری
جان به جانان کی رسانی دل به حضرت کی بری
هوش مصنوعی: تا زمانی که انصاف را از یهودیان خیبر بگیری، جانت را به محبوب نخواهی رساند و دلت را به مقام معبود نخواهی رساند.
جعفر طیاروار ار آب و از گل کی رهی
تا نخندی اندر آتش همچو زر جعفری
هوش مصنوعی: اگر همچون جعفر طیار از آب و گل برخیزی، چگونه می‌توانی از آتش به راحتی عبور کنی و نخندی، همان‌طور که زر جعفری در آتش می‌درخشد؟
دل نبیند آنک باشد جسم و جان را او حجاب
سر ندارد آنک بنهد پا در این ره سرسری
هوش مصنوعی: دل نمی‌تواند آن را ببیند که جسم و جانش را حجاب قرار داده است، او کسی است که در این مسیر به‌طور سطحی قدم نمی‌گذارد و سر ندارد.
تا دو چشمت بسته باشد اندر این بازارگاه
سخت ارزان می‌فروشی لیک انبان می‌خری
هوش مصنوعی: تا زمانی که چشمانت بسته باشد و نتوانی واقعیت‌ها را ببینی، می‌توانی به‌راحتی چیزی را ارزان بفروشی، اما در عوض، چیزهای با ارزش‌تری را خواهید خرید.