غزل شمارهٔ ۲۷۹۲
سر نهاده بر قدمهای بت چین نیستی
ز آنک مسی در صفت خلخال زرین نیستی
راست گو جانا که امروز از چه پهلو خاستی
چیز دیگر گشتهای تو رنگ پیشین نیستی
در رخ جان رنگ او دیدم بپرسیدم از او
سر چنین کرد او که یعنی محرم این نیستی
دوش آمد خواجهای بر در بگفتش عشق او
سیم و زر داری ولیکن مرد زرین نیستی
غزل شمارهٔ ۲۷۹۱: هر دلی را گر سوی گلزار جانان خاستیغزل شمارهٔ ۲۷۹۳: این چه چتر است این که بر ملک ابد برداشتی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.