غزل شمارهٔ ۲۷۹۰
بار دیگر ملتی برساختی برساختی
سوی جان عاشقان پرداختی پرداختی
بار دیگر در جهان آتش زدی آتش زدی
تا به هفتم آسمان برتاختی برتاختی
پرده هفت آسمان بشکافتی بشکافتی
گوی را در لامکان انداختی انداختی
سوی جانان برشدی دامن کشان دامن کشان
جانها را یک به یک بشناختی بشناختی
درزدی در طور سینا آتشی نو آتشی
کوه را و سنگ را بگداختی بگداختی
بود در بحر حقایق موجها در موجها
بر سر آن بحر جان میباختی میباختی
صبر کردی تا که دریا رام گشت و رام گشت
بهر کشتی بادبان افراختی افراختی
غزل شمارهٔ ۲۷۸۹: پیش شمع نور جان دل هست چون پروانهایغزل شمارهٔ ۲۷۹۱: هر دلی را گر سوی گلزار جانان خاستی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بار دیگر ملتی برساختی برساختی
سوی جان عاشقان پرداختی پرداختی
هوش مصنوعی: دوباره ملتی را ایجاد کردی و به جان عاشقان رسیدگی کردی.
بار دیگر در جهان آتش زدی آتش زدی
تا به هفتم آسمان برتاختی برتاختی
هوش مصنوعی: باز هم در عالم شعلهای افروختی، به قدری که تا آسمان هفتم پیش رفتی.
پرده هفت آسمان بشکافتی بشکافتی
گوی را در لامکان انداختی انداختی
هوش مصنوعی: به معنای این جمله میتوان گفت که تو به حدی توانستهای به عمق آسمانها نفوذ کنی که مرزهای فضایی را شکستهای و توانستهای گوهری با ارزش را در جایی نامشخص و فراتر از مکانهای شناخته شده قرار دهی.
سوی جانان برشدی دامن کشان دامن کشان
جانها را یک به یک بشناختی بشناختی
هوش مصنوعی: به سمت معشوق روانه شدی و با شوق و محبت، دامن او را به همراه خود کشیدی. تو توانستی جانها را یکی یکی بشناسی و با آنها ارتباط برقرار کنی.
درزدی در طور سینا آتشی نو آتشی
کوه را و سنگ را بگداختی بگداختی
هوش مصنوعی: در کوه طور سینا آتش جدیدی افروخته شد که قدرت سوزاندن کوه و سنگ را داشت و همه چیز را میذوب کرد.
بود در بحر حقایق موجها در موجها
بر سر آن بحر جان میباختی میباختی
هوش مصنوعی: در دنیای حقیقت، اتفاقات و تجربیات پشت سر هم و پیوسته در حال وقوع هستند. تو در وسط این جریان عمیق زندگی و عشق به وجود خود، تلاش میکردی و انرژی و وجودت را فدای این امواج میکردی.
صبر کردی تا که دریا رام گشت و رام گشت
بهر کشتی بادبان افراختی افراختی
هوش مصنوعی: بعد از اینکه صبر کردی و دریا آرام شد، به خاطر calm شدن دریا، تو هم کشتی را بادبان زدی و آماده حرکت شدی.