گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۷۵

مرغ دل پران مبا جز در هوای بیخودی
شمع جان تابان مبا جز در سرای بیخودی
آفتاب لطف حق بر عاشقان تابنده باد
تا بیفتد بر همه سایه همای بیخودی
گر هزاران دولت و نعمت ببیند عاشقی
ناید اندر چشم او الا بلای بیخودی
بنگر اندر من که خود را در بلا افکنده‌ام
از حلاوت‌ها که دیدم در فنای بیخودی
جان و صد جان خود چه باشد گر کسی قربان کند
در هوای بیخودی و از برای بیخودی
عاشقا کمتر نشین با مردم غمناک تو
تا غباری درنیفتد در صفای بیخودی
باجفا شو با کسی کو عاشق هشیاری است
تا بیابی ذوق‌ها اندر وفای بیخودی
بیخودی را چون بدانی سروری کاسد شود
ای سری و سروری‌ها خاک پای بیخودی
خوش بود ظاهر شدن بر دشمنان بر تخت ملک
لیک آن‌ها هیچ نبود جان به جای بیخودی
گر تو خواهی شمس تبریزی شود مهمان تو
خانه خالی کن ز خود ای کدخدای بیخودی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرغ دل پران مبا جز در هوای بیخودی
شمع جان تابان مبا جز در سرای بیخودی
هوش مصنوعی: پرنده دل را در صورتی به پرواز در آور که فقط در فضای بی‌خود بودن باشد و شمع جان خود را فقط در خانه بی‌خودی روشن کن.
آفتاب لطف حق بر عاشقان تابنده باد
تا بیفتد بر همه سایه همای بیخودی
هوش مصنوعی: خداوند به عاشقانش روشنایی و رحمت عطا کند تا سایه‌ی عشق و بی‌خودی بر همه جا افکنده شود.
گر هزاران دولت و نعمت ببیند عاشقی
ناید اندر چشم او الا بلای بیخودی
هوش مصنوعی: اگر عاشق باشد، حتی اگر هزاران نعمت و خوشی را ببیند، هیچ چیز نمی‌تواند او را جذب کند؛ جز رنج و درد ناشی از عاشق شدن.
بنگر اندر من که خود را در بلا افکنده‌ام
از حلاوت‌ها که دیدم در فنای بیخودی
هوش مصنوعی: به خودت نگاه کن و ببین که چگونه خود را به خطر انداخته‌ام، از خوشی‌ها و لذت‌هایی که در حالت از دست دادن خود تجربه کرده‌ام.
جان و صد جان خود چه باشد گر کسی قربان کند
در هوای بیخودی و از برای بیخودی
هوش مصنوعی: اگر کسی جان و جان‌های بسیار خود را در راه عشق و برای رسیدن به حالت بی‌خودی فدای کند، چه ارزشی دارد؟
عاشقا کمتر نشین با مردم غمناک تو
تا غباری درنیفتد در صفای بیخودی
هوش مصنوعی: ای عاشقان، کمتر در کنار افراد غمگین بنشینید، تا اینکه مشکلی در خلوص و صفای حالت بی‌خودیتان به وجود نیاید.
باجفا شو با کسی کو عاشق هشیاری است
تا بیابی ذوق‌ها اندر وفای بیخودی
هوش مصنوعی: با کسانی دوست شو که عاشق هشیاری و آگاهی هستند، تا بتوانی زیبایی‌ها و لذت‌های وفاداری در حالت بی‌خود و عاشقانه را درک کنی.
بیخودی را چون بدانی سروری کاسد شود
ای سری و سروری‌ها خاک پای بیخودی
هوش مصنوعی: وقتی که به بیهوده‌گی پی ببری، بزرگی و مقام تو بر باد خواهد رفت؛ زیرا بزرگی و مقام تنها در سایه‌ی بی‌خودی و بی‌انگاری معنا پیدا می‌کند.
خوش بود ظاهر شدن بر دشمنان بر تخت ملک
لیک آن‌ها هیچ نبود جان به جای بیخودی
هوش مصنوعی: ظاهر شدن بر دشمنان و نشستن بر throne سلطنت لذتی دارد، اما این لذت در برابر بی‌خود شدن و از دست دادن جان هیچ ارزشی ندارد.
گر تو خواهی شمس تبریزی شود مهمان تو
خانه خالی کن ز خود ای کدخدای بیخودی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی شمس تبریزی به خانه‌ات بیاید، دل و جانت را از خودت خالی کن و از خودخواهی کنار برو.

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"در هوای بیخودی"
با صدای بیژن کامکار (آلبوم دف و نی)

حاشیه ها

1401/03/18 11:06
محسن جهان

تفسیر بیت ۱:

مادامیکه از خود نگذری به معبود نخواهی رسید. مولانا در این بیت همین نکته را گوشزد می‌کند. 

مرغ دل انسان فقط در فضای عدم و فنا در ذات حق می‌تواند به پروار درآید. و شمع وجود هر موجودی در درگاه بی وجودی و با اذن او قابلیت تابش و اظهار وجود دارد. که در غیر اینصورت تصورات ذهنی و اوهام محض است. 

1403/04/21 16:07
هیچ

وهم و خیال همه بیخودی از بیخود بودن است این بیخودی.

رویت ببینم کیستی از خودی یا ناخودی یا بیخودی ای بیخودی

                                        سوته دلان 

1403/09/28 19:11
همایون

بیخودی را نمیتوان تعریف کرد لیکن میشود تجربه کرد

هستی از جنس بیخودی است و آفرینش از بیخودی می آید هنر نیز از بیخودی است و از همه مهم تر سخن است که از بیخودی میزاید 

بیخودی همان زمان است که علم میخواهد آنرا اندازه گیری کند و از آن سود ببرد بدون آنکه آنرا بشناسد

1403/09/09 17:12
مجید کاظم زاده

زیباست 

گر تو خواهی شمس تبریزی شود مهمان تو

 

خانه خالی کن ز خود ای کدخدای بیخودی