گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۶۷

گر یار لطیف و باوفایی
ور از دل و جان از آن مایی
خواهم که در این میان درآیی
ای ماه بگو که کی برآیی
چون صورت جان لطیف کاری
از حلقه چرا تو برکناری
وز یارک خود دریغ داری
ای ماه بگو که کی برآیی
برخیز که ما و تو چو جانیم
وز رازک همدگر بدانیم
آخر نه من و تو یارکانیم
ای ماه بگو که کی برآیی
دریاب که بر در خداییم
آخر بنگر که ما کجاییم
تا رقص کنان ز در درآییم
ای ماه بگو که کی برآیی
ای جان و جهان چرا چنینی
چون یارک خویش را نبینی
در گوشه روی ترش نشینی
ای ماه بگو که کی برآیی
چونی تو و آن دل لطیفت
و آن صورت و قامت ظریفت
خواهم که شوم شبی حریفت
ای ماه بگو که کی برآیی
در جمله عالم الهی
وز دامن ماه تا به ماهی
آن شد که تو گویی و بخواهی
ای ماه بگو که کی برآیی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر یار لطیف و باوفایی
ور از دل و جان از آن مایی
هوش مصنوعی: اگر دوستت لطیف و وفادار باشد، پس از دل و جان به او تعلق داریم.
خواهم که در این میان درآیی
ای ماه بگو که کی برآیی
هوش مصنوعی: می‌خواهم که تو ای ماه، در این میان حاضر شوی و بگویی چه زمانی خواهی آمد.
چون صورت جان لطیف کاری
از حلقه چرا تو برکناری
هوش مصنوعی: چرا از حلقه عشق خود را جدا می‌کنی وقتی که جان تو به زیبایی و لطافت شگفتی می‌بخشد؟
وز یارک خود دریغ داری
ای ماه بگو که کی برآیی
هوش مصنوعی: ای ماه، به من بگو کی برمی‌گردی و از یار خودت دریغ نکن.
برخیز که ما و تو چو جانیم
وز رازک همدگر بدانیم
هوش مصنوعی: برخیز که ما و تو مانند جان یکدیگر هستیم و از راز یکدیگر آگاهیم.
آخر نه من و تو یارکانیم
ای ماه بگو که کی برآیی
هوش مصنوعی: در انتها، نه من و تو همدم هستیم، ای ماه، بگو چه وقتی ظهور خواهی کرد؟
دریاب که بر در خداییم
آخر بنگر که ما کجاییم
هوش مصنوعی: متوجه باش که ما در نزد خداوند قرار داریم؛ پس به خود بیا و نگاه کن که ما در چه موقعیتی هستیم.
تا رقص کنان ز در درآییم
ای ماه بگو که کی برآیی
هوش مصنوعی: بیا تا من و تو در کنار هم به رقص بپردازیم، ای ماه، به من بگو که کی می‌خواهی به آسمان بیایی؟
ای جان و جهان چرا چنینی
چون یارک خویش را نبینی
هوش مصنوعی: ای جان و جهانی که داری، چرا اینگونه هستی که یار خود را نمی‌بینی؟
در گوشه روی ترش نشینی
ای ماه بگو که کی برآیی
هوش مصنوعی: در گوشه‌ی این اتاق، تویی ای ماه، که با چهره‌ای ناخوشایند نشسته‌ای. از تو می‌پرسم که چه زمانی دوباره به سوی ما خواهی آمد؟
چونی تو و آن دل لطیفت
و آن صورت و قامت ظریفت
هوش مصنوعی: حالت چگونه است و دل نازک‌تو چگونه است، و صورت و قامت زیبا و ظریف‌ات چطور است؟
خواهم که شوم شبی حریفت
ای ماه بگو که کی برآیی
هوش مصنوعی: می‌خواهم شبانه به رقیب تو تبدیل شوم، ای ماه، بگو که چه زمانی ظاهر می‌شوی؟
در جمله عالم الهی
وز دامن ماه تا به ماهی
هوش مصنوعی: عالم الهی گسترده و بی‌پایان است و از جایی که ماه در آسمان وجود دارد تا عمق دریاها و موجودات درون آن را شامل می‌شود.
آن شد که تو گویی و بخواهی
ای ماه بگو که کی برآیی
هوش مصنوعی: هر آنچه که تو بگویی و اراده کنی، اتفاق خواهد افتاد. ای ماه، بگو که چه زمانی امیدواریم تو دوباره ظاهر شوی.