گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۶۵

آن شمع چو شد طرب فزایی
پروانه دلان به رقص آیی
چون جان برسد نه تن بجنبد
جان آمد از لحد برآیی
چون بانگ سماع در که افتاد
ای کوه گران کم از صدایی
کاین باد بهار می‌رساند
رقصانی شاخ را صلایی
در ذره کجا قرار ماند
خورشید به رقص در سمایی
هم آتش و دود گشته پیچان
از آتش روی جان فزایی
ماهی صنما ز روح بی‌جسم
شوخی شکری یکی بلایی
گه کوته و گه دراز گشتیم
با سایه صورت همایی
هم بر لب دوست مست گشتیم
نالان شده مست همچو نایی
بر باد سوار همچو کاهیم
اندر جولان ز کهربایی
چون پشه ز خون خویش مستیم
وز دیگ جگر دلا ابایی
اندر خلوت به هوی هویی
در جمعیت به های هایی
در صورت بنده کمینیم
در سر صفت یکی خدایی
این داد خدیو شمس تبریز
بی کبر ولیک کبریایی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن شمع چو شد طرب فزایی
پروانه دلان به رقص آیی
هوش مصنوعی: وقتی آن شمع روشن و شاداب می‌شود، پروانه‌های عاشق به رقص و شادی درمی‌آیند.
چون جان برسد نه تن بجنبد
جان آمد از لحد برآیی
هوش مصنوعی: زمانی که جان به انسان برسد، بدن نمی‌تواند حرکتی داشته باشد. جان از زیر خاک برخاست و به زندگی بازمی‌گردد.
چون بانگ سماع در که افتاد
ای کوه گران کم از صدایی
هوش مصنوعی: زمانی که صدای سماع در دل کوهستان طنین‌انداز می‌شود، تو نیز همچون آن صدا، سنگین و محکم‌تر از همیشه، باید به آن واکنش نشان دهی.
کاین باد بهار می‌رساند
رقصانی شاخ را صلایی
هوش مصنوعی: این باد بهاری، درختان را به رقص درمی‌آورد و صدایی به آن‌ها می‌دهد.
در ذره کجا قرار ماند
خورشید به رقص در سمایی
هوش مصنوعی: در ذره‌ای کوچک، چطور ممکن است که خورشید در آسمان به رقص بپردازد؟
هم آتش و دود گشته پیچان
از آتش روی جان فزایی
هوش مصنوعی: آتش و دودی که از شعله جان‌افزای محبت برمی‌خیزد، امانت را به طوری در هم پیچیده است.
ماهی صنما ز روح بی‌جسم
شوخی شکری یکی بلایی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و جذابیت یک دختر اشاره دارد که مانند ماهی است و روحی بدون جسم دارد. او به خاطر زیبایی‌اش می‌تواند شادی و سعادتی را به دیگران هدیه دهد و به طور کلی، تمام وجودش پر از لطافت و ظرافت است.
گه کوته و گه دراز گشتیم
با سایه صورت همایی
هوش مصنوعی: ما گاهی در زندگی لحظات کوتاه و سریع داریم و گاهی لحظات طولانی و تأمل‌برانگیز، مثل سایه که در کنار چهره‌ام به همراهی می‌آید.
هم بر لب دوست مست گشتیم
نالان شده مست همچو نایی
هوش مصنوعی: ما در کنار دوست، تحت تأثیر عشق و شوق، به حالتی سرخوش و بی‌خبر از دنیا درآمدیم و مانند نی، که در صدایش ناله‌ای از عشق و احساس وجود دارد، در دل و جان خود بی‌تاب و ناله‌کنان هستیم.
بر باد سوار همچو کاهیم
اندر جولان ز کهربایی
هوش مصنوعی: ما مانند کاه‌هایی هستیم که بر روی باد سوار می‌شویم و در فضا پرواز می‌کنیم؛ حالتی مانند کهربا داریم.
چون پشه ز خون خویش مستیم
وز دیگ جگر دلا ابایی
هوش مصنوعی: ما مانند پشه‌ای هستیم که از خون خود بی‌خبر و مست است و از دیگ جگر دل هیچ نگرانی نداریم.
اندر خلوت به هوی هویی
در جمعیت به های هایی
هوش مصنوعی: در جایی خلوت و آرام، صدای خوش و شوق و شادی به گوش می‌رسد، در حالی که در میان جمعی پر سر و صدا، هم همهمه و شوق دیگری به وضوح حس می‌شود.
در صورت بنده کمینیم
در سر صفت یکی خدایی
هوش مصنوعی: در وجود من، ویژگی‌های خدایی نهفته است و من به عنوان بنده، به حضور او نزدیکم.
این داد خدیو شمس تبریز
بی کبر ولیک کبریایی
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که شمس تبریزی، که مقام و عظمت خاصی دارد، بدون هیچ گونه خودبزرگ‌بینی و تکبر، اراده و قدرت الهی را در وجود خود دارد. او به معنای واقعی، کبریا و بزرگی را فراتر از خود تجربه می‌کند.

حاشیه ها

1396/11/10 19:02
ابراهیم ازبک

سلام ...در ذره کجا قرار ماند
خورشید به رقص در سمایی
تصاویر بدست آمده از دوربین های ناسا نشان میدهد ،خورشید به دور خود چرخش میکند .ساده بگم . گرد خود میچرخد!!!