غزل شمارهٔ ۲۷۵۰
ای جان و جهان چه میگریزی
وی فخر شهان چه میگریزی
ما را به چه کار میفرستی
پنهان پنهان چه میگریزی
چون تیر روی و بازآیی
این دم ز کمان چه میگریزی
باری تو هزار گنج داری
زین نیم زیان چه میگریزی
ای که شکرت کران ندارد
بنشین به میان چه میگریزی
چون محرم هر شکر دهان است
از پیش دهان چه میگریزی
ایمن ز امان توست عالم
ای امن امان چه میگریزی
عالم همه گرگ مردخوار است
ای دل ز شبان چه میگریزی
خامش که زبان همه زیان است
تو سوی زیان چه میگریزی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.