گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۵۰

ای جان و جهان چه می‌گریزی
وی فخر شهان چه می‌گریزی
ما را به چه کار می‌فرستی
پنهان پنهان چه می‌گریزی
چون تیر روی و بازآیی
این دم ز کمان چه می‌گریزی
باری تو هزار گنج داری
زین نیم زیان چه می‌گریزی
ای که شکرت کران ندارد
بنشین به میان چه می‌گریزی
چون محرم هر شکر دهان است
از پیش دهان چه می‌گریزی
ایمن ز امان توست عالم
ای امن امان چه می‌گریزی
عالم همه گرگ مردخوار است
ای دل ز شبان چه می‌گریزی
خامش که زبان همه زیان است
تو سوی زیان چه می‌گریزی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای جان و جهان چه می‌گریزی
وی فخر شهان چه می‌گریزی
هوش مصنوعی: ای جان و جهان، چرا فرار می‌کنی؟ ای بزرگ‌ترین افتخار پادشاهان، چرا دوری می‌کنی؟
ما را به چه کار می‌فرستی
پنهان پنهان چه می‌گریزی
هوش مصنوعی: چرا مرا به کارهایی می‌فرستی که خودت از آنها دوری می‌کنی و پنهان می‌شوی؟
چون تیر روی و بازآیی
این دم ز کمان چه می‌گریزی
هوش مصنوعی: وقتی که تیر تو به هدف می‌رسد و به زندگی برمی‌گردی، چرا از این لحظه فرار می‌کنی؟
باری تو هزار گنج داری
زین نیم زیان چه می‌گریزی
هوش مصنوعی: تو گنجینه‌ای از نعمت‌ها و ثروت‌ها را در خود داری، پس چرا از این کمبودها و مشکلات فراری؟
ای که شکرت کران ندارد
بنشین به میان چه می‌گریزی
هوش مصنوعی: ای کسی که نعمت‌هایت هیچ حد و مرزی ندارد، چرا از میان ما دور می‌شوی و گریزی؟ بنشین و در کنار ما باش.
چون محرم هر شکر دهان است
از پیش دهان چه می‌گریزی
هوش مصنوعی: وقتی که در حضور عزیزان و دوستانم هستم، دهانم پر از شکر و شیرینی می‌شود. چرا از گفتن و بیان احساساتم فرار می‌کنی؟
ایمن ز امان توست عالم
ای امن امان چه می‌گریزی
هوش مصنوعی: دنیا به امنیت تو وابسته است، ای کسی که مامن و پناهی. چرا از این امنیت فرار می‌کنی؟
عالم همه گرگ مردخوار است
ای دل ز شبان چه می‌گریزی
هوش مصنوعی: دنیا پر از افرادی است که به دیگران آسیب می‌زنند، پس چرا از نجات‌دهنده‌ها و افرادی که می‌خواهند به تو کمک کنند فرار می‌کنی؟
خامش که زبان همه زیان است
تو سوی زیان چه می‌گریزی
هوش مصنوعی: سکوت کن، چون همه زبان‌ها به ضرر هستند. چرا به سوی زیان می‌روی؟