غزل شمارهٔ ۲۷۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۷۵ به خوانش پزی ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
سلام بی زحمت معنی این شعرو بنویسین.خیلی زود لازم دارم
هر جای گنجور که میری پای هر شعر کلی روشنفکر و ادیب و کارشناس نظر دادن و تفسیر کردن و توضیح دادن و تجزیه و تحلیل کردن و جالب اینجاست که کلی هم در اکثر مواقع اختلاف نظر دارن با هم ،همه هم از دم تصورات واهی و توهمات اعجاب انگیز که اگه خود شخص شاعر بیاد نظرات و بخونه شاخ در میاره
وجود همچین اشعاری به راحتی میتونه نشون بده که چقدر شعر خوان و شعردوست و مفسر و کارشناس و اینکاره داریم
ترجمهء مترجم گوگل:
هر تعریف و تمجیدی از او می کرد، از حرف هایش بیزاری می جستم
روح از ملاقات با اتصال از دست رفته ناامید می شود
هنگامی که اعمال خود را در کتاب غیب می خواند
احسان مولا وقتی نفسش را بیرون داد روحی را برگرداند
به او نوشیدنی دادم و وضعیت او را تعریف کردم
روح من از برخوردهای گذشته منزجر است
آن وقت وقتی به دریافت آن فکر می کنی گذشته را نمی بینی
عشق سنگین در وجدانم ناپدید شد
روحم به خاطر بارش سنگین است
به همین ترتیب، امروز نیروی کار سنگین تر است
من او را به تباهی کشاندم و سختی هایش کمکی به او نکرد
با این حال سیده به او لطف داشت
همانا جان من طلوع کرد و ویرانه هایش فرود آمد
سید مولا عزیز در امور خود کامل است
شمس الدین مالک امیدهایش را برآورده کرد
خداوند روح من را در حالی که در آن حالت بود ملاقات کرد
از زمانی که او را گرامی داشته است، هرگز ذلت او را ندیده است
با جامه ای که با شور بافته شده بود از تبریز آمده بود
صبح روحم سیر شد لباس زیرش را درآورد
روح با غرور گفت: ما لطف او را برگزیده ایم
سپس پس از مدتی به مقاله ای که دریافت کرده بود حسادت می کرد