غزل شمارهٔ ۲۷۶
یا خفی الحسن بین الناس یا نور الدجی
انت شمس الحق تخفی بین شعشاع الضحی
کاد رب العرش یخفی حسنه من نفسه
غیره منه علی ذاک الکمال المنتهی
لیتنی یوما اخر میتا فی فیه
ان فی موتی هناک دوله لا ترتجی
فی غبار نعله کحل یجلی عن عمی
فی عیون فضله الوافی زلال للظما
غیر ان السیر و النقلان فی ذاک الهوی
مشکل صعب مخوف فیه اهراق الدما
نوره یهدی الی قصر رفیع آمن
لا ابالی من ضلال فیه لی هذا الهدی
ابشری یا عین من اشراق نور شامل
ما علیک من ضریر سرمدی لا یری
اصبحت تبریز عندی قبله او مشرقا
ساعه اضحی لنور ساعه ابغی الصلا
ایها الساقی ادر کاس البقا من حبه
طال ما بتنا مریضا نبتغی هذا الشفا
لا نبالی من لیال شیبتنا برهه
بعد ما صرنا شبابا من رحیق دائما
ایها الصاحون فی ایامه تعسا لکم
اشربوا اخواننا من کاسه طوبی لنا
حصحص الحق الحقیق المستضی من فضله
سوف یهدی الناس من ظلماتهم نحو الفضا
یا لها من سؤ حظ معرض عن فضله
منکر مستکبر حیران فی وادی الردی
معرض عن عین هدل مستدیم للبقا
طالب للماء فی وسواس یوم للکری
عین بحر فجرت من ارض تبریز لها
ارض تبریز فداک روحنا نعم الثری
اطلاعات
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یا خفی الحسن بین الناس یا نور الدجی
انت شمس الحق تخفی بین شعشاع الضحی
هوش مصنوعی: ای زیبا پنهان در میان مردم، ای روشنایی تاریکیها، تو خورشید حقیقتی که در میان روشنایی صبح پنهان میشوی.
کاد رب العرش یخفی حسنه من نفسه
غیره منه علی ذاک الکمال المنتهی
هوش مصنوعی: خدای بزرگ میتواند نیکیهای خود را از دیگران پنهان کند، اما همان نیکیها را به کمال و نهایت خود نمایان میسازد.
لیتنی یوما اخر میتا فی فیه
ان فی موتی هناک دوله لا ترتجی
هوش مصنوعی: ای کاش یک روز دیگر زنده میماندم، زیرا در این مرگ، حکومتی وجود دارد که نمیتوان به آن امیدوار بود.
فی غبار نعله کحل یجلی عن عمی
فی عیون فضله الوافی زلال للظما
هوش مصنوعی: در غبار پاپوش او، سرمهای است که از کوری میکاهد و در چشمان او، فضلهای است که گوارا و زلال برای تشنگی است.
غیر ان السیر و النقلان فی ذاک الهوی
مشکل صعب مخوف فیه اهراق الدما
هوش مصنوعی: تنها اوضاع و احوال و جابجاییها در این عشق، مشکل و سخت و ترسناک است و در آن خونها ریخته میشود.
نوره یهدی الی قصر رفیع آمن
لا ابالی من ضلال فیه لی هذا الهدی
هوش مصنوعی: نور هدایت به قصر بلندی میرسد که در آن ایمنی و آرامش وجود دارد. من از گمراهی در این مسیر نگرانی ندارم چون این راهی است که انتخاب کردهام.
ابشری یا عین من اشراق نور شامل
ما علیک من ضریر سرمدی لا یری
هوش مصنوعی: ای روشنایی، یا به مانند چشمان من که نور را در بر دارد، بر ما تابیدهای، در حالی که من در تاریکی ابدیای زندگی میکنم که قادر به دیدن نیستم.
اصبحت تبریز عندی قبله او مشرقا
ساعه اضحی لنور ساعه ابغی الصلا
هوش مصنوعی: صبح تبریز برای من مانند قبله و مشرقی است که روشنایی آن در ساعت صبح، درخشان و دلانگیز است و من به نماز خواندن در این ساعت علاقهمندم.
ایها الساقی ادر کاس البقا من حبه
طال ما بتنا مریضا نبتغی هذا الشفا
هوش مصنوعی: ای ساقی، مینوش را بچرخان تا بقا را به ما بچشانی، زیرا که مدت زیادی در حالت بیماری بودیم و در پی این شفا هستیم.
لا نبالی من لیال شیبتنا برهه
بعد ما صرنا شبابا من رحیق دائما
هوش مصنوعی: نگران شبهای پیری ما نباش، زیرا زمانی که به جوانی رسیدیم، از لذتهای همیشگی بهرهمند خواهیم شد.
ایها الصاحون فی ایامه تعسا لکم
اشربوا اخواننا من کاسه طوبی لنا
هوش مصنوعی: ای دوستان در ایام او، افسوس بر شما! بیایید و از جامهای بهشتی ما بنوشید.
حصحص الحق الحقیق المستضی من فضله
سوف یهدی الناس من ظلماتهم نحو الفضا
هوش مصنوعی: حق روشن و واضح است و با لطف و فضلی که دارد، هدایتگر مردم از تاریکیها به سوی روشنی و فضاهای تازه خواهد بود.
یا لها من سؤ حظ معرض عن فضله
منکر مستکبر حیران فی وادی الردی
هوش مصنوعی: چه بدبختی بزرگی که از نعمتها غافل است و آن را انکار میکند، در حالی که متکبر و حیران در وادی بدیها به سر میبرد.
معرض عن عین هدل مستدیم للبقا
طالب للماء فی وسواس یوم للکری
هوش مصنوعی: این بیت به تشبیه و توصیف حالتی از عطش و longing به آب میپردازد. گویا کسی به دنبال آب است و این جستجو بهطور مداوم ادامه دارد. این شخص در حسرت و التهاب سرگرم جستجوست، شاید به خاطر کمبود آب یا احساس نیاز به آن. این وضعیت نشاندهندهی تلاش و آرزو برای برآورده کردن یک نیاز اساسی و طبیعی است.
عین بحر فجرت من ارض تبریز لها
ارض تبریز فداک روحنا نعم الثری
هوش مصنوعی: چشم همچون دریایی است که از زمین تبریز تعلیم میگیرد، این زمین تبریز، جان ما فدای تو باد، چه سر زمین خوبی است.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۷۶ به خوانش پزی ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
1392/02/30 10:04
مهدوی
" فیه" در بیت سوم به نظر می رسد" فیئه" باشد " فیء " در عربی به معنای سایه است. با توجه به این ترجمه شاعر می گوید : ای کاش به پای وی "سایه او" می افتادم.
1397/08/16 02:11
همایون
این هم غزلی به عربی در وصف شمس، جالب است که "ایها الساقی ادر کاس " در اینجا بکار گرفته شده است که شایع شده بود این را حافظ از یزید اقتباس کرده است، در حالیکه بسیاری شاعران عربی و فارسی حتی پیش از یزید و بعد از آن از این ترکیب به شکلهای فراوان در شعر استفاده کرده اند که دعوت است از ساقی که میبیاور و میبده و میبریز که بسیار عمومی است و هیچ دلیلی ندارد که بگوییم این را یزید اول گفته است