گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۴۸

می‌آید سنجق بهاری
لشکرکش شور و بی‌قراری
گلزار نقاب می‌گشاید
بلبل بگرفت باز زاری
بر کف بنهاده لاله جامی
کای نرگس مست بر چه کاری
امروز بنفشه در رکوع است
می‌جوید از خدای یاری
سرها ز مغاره کرده بیرون
آن لاله رخان کوهساری
یا رب که که را همی‌فریبند
خوش می‌نگرند در شکاری
منگر به سمن به چشم خردی
منگر به چمن به چشم خواری
زیرا به مسافران عزت
گر خوار نظر کنی نیاری
بشنو ز زبان سبز هر برگ
کز عیب بروید آنچ کاری
گشته‌ست زبان گاو ناطق
در حمد و ثنا و شکر آری
عذرت نبود ز یأس از آن کو
بخشد به کلوخ خوش عذاری
بابرگ شد آن کلوخ جان یافت
در شکر نمود جان سپاری
صد میوه چو شیشه‌های شربت
هر یک مزه‌ای به خوشگواری
بعضی چو شکر اگر شکوری
بعضی ترشند اگر خماری
خاموش نشین و مستمع باش
نی واعظ خلق شو نه قاری

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می‌آید سنجق بهاری
لشکرکش شور و بی‌قراری
هوش مصنوعی: بهار در راه است و با خود شور و شوقی را به ارمغان می‌آورد که همه را به تحرک وادار می‌کند.
گلزار نقاب می‌گشاید
بلبل بگرفت باز زاری
هوش مصنوعی: در باغ، گل‌ها خود را نمایان می‌کنند و بلبل به یاد روزهای گذشته دوباره آواز می‌خواند و از دلش ناله‌ای برمی‌خیزد.
بر کف بنهاده لاله جامی
کای نرگس مست بر چه کاری
هوش مصنوعی: بر روی زمین گلی گذاشته‌اند و این گُل به نرگس می‌گوید: ای نرگس خواب‌آلود، برای چه کاری مشغول هستی؟
امروز بنفشه در رکوع است
می‌جوید از خدای یاری
هوش مصنوعی: امروز بنفشه در حال خم شدن است و از خداوند کمک می‌خواهد.
سرها ز مغاره کرده بیرون
آن لاله رخان کوهساری
هوش مصنوعی: سراهای پر از جذبه و زیبایی از مغاره بیرون آمده‌اند، آن لاله‌های خوش‌صورت و کوهسار.
یا رب که که را همی‌فریبند
خوش می‌نگرند در شکاری
هوش مصنوعی: ای پروردگار، کسانی که به فریب دیگران می‌پردازند و در کارهای خود ظاهری زیبا دارند، خیلی با دقت و خوش نظر هستند.
منگر به سمن به چشم خردی
منگر به چمن به چشم خواری
هوش مصنوعی: به زیبایی‌های دنیا با دید کوچک ننوگر، به گلزارها با نگاهی ناپسند ننگر.
زیرا به مسافران عزت
گر خوار نظر کنی نیاری
هوش مصنوعی: اگر به مسافران توجه کنی و به آنها احترام نگذاری، آنها را نخواهی توانست یاری کنی.
بشنو ز زبان سبز هر برگ
کز عیب بروید آنچ کاری
هوش مصنوعی: هر برگ سبز را بشنو که چگونه از عیب و نواقص خود می‌گوید و به خاطر آنها چه کارهایی انجام می‌دهد.
گشته‌ست زبان گاو ناطق
در حمد و ثنا و شکر آری
هوش مصنوعی: زبان گاو در ستایش و قدردانی به صحبت درآمده است.
عذرت نبود ز یأس از آن کو
بخشد به کلوخ خوش عذاری
هوش مصنوعی: عذری برای ناامیدی نداشتی، چرا که او کسی است که به سنگ‌های بی‌جان هم به شکلی زیبا وجود و ارزش می‌دهد.
بابرگ شد آن کلوخ جان یافت
در شکر نمود جان سپاری
هوش مصنوعی: با تغییراتی که در زندگی رخ می‌دهد، چیزی که در ابتدا بی‌ارزش به نظر می‌رسید، ممکن است به چیزی ارزشمند و زیبا تبدیل شود و جان به زندگی و معنا ببخشد.
صد میوه چو شیشه‌های شربت
هر یک مزه‌ای به خوشگواری
هوش مصنوعی: صد میوه مانند شیشه‌های شربت هستند که هر کدام طعمی خوشمزه و دلپذیر دارند.
بعضی چو شکر اگر شکوری
بعضی ترشند اگر خماری
هوش مصنوعی: برخی مانند شکر شیرین و خوشمزه‌اند، اما برخی دیگر در حالت غم و اندوه، تلخ و ترش به نظر می‌رسند.
خاموش نشین و مستمع باش
نی واعظ خلق شو نه قاری
هوش مصنوعی: سکوت کن و تنها گوش بده، ای واعظ، بهتر است که تبدیل به قاری نشوی.