غزل شمارهٔ ۲۷۴۴
روز طرب است و سال شادی
کامروز به کوی ما فتادی
تاریکی غم تمام برخاست
چون شمع در این میان نهادی
اندیشه و غم چه پای دارد
با آن قدح وفا که دادی
ای باده تو از کدام مشکی
وی مه به کدام ماه زادی
مستی و خوشی و شادکامی
سلطان دلی و کیقبادی
و آن عقل که کدخدای غم بود
از ما ستدی به اوستادی
شاباش که پای غم ببستی
صد گونه در طرب گشادی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روز طرب است و سال شادی
کامروز به کوی ما فتادی
هوش مصنوعی: امروز روز خوشحالی و جشن است و سال جدید به محله ما رخنه کرده است.
تاریکی غم تمام برخاست
چون شمع در این میان نهادی
هوش مصنوعی: غم و اندوه مانند تاریکی همه جا را فرا گرفته است، اما وقتی تو مانند شمع در میان این تاریکی باشی، نوری ایجاد میشود که میتواند آن را روشن کند.
اندیشه و غم چه پای دارد
با آن قدح وفا که دادی
هوش مصنوعی: نگرانی و اندیشه چه جایی دارد در برابر این جام وفا که به من دادهای؟
ای باده تو از کدام مشکی
وی مه به کدام ماه زادی
هوش مصنوعی: ای جام می، تو از کدام مشک آمدهای و ای ماه، از کدامین ماه تولد یافتهای؟
مستی و خوشی و شادکامی
سلطان دلی و کیقبادی
هوش مصنوعی: خوشی و شادابی حقیقی در دل انسان است و نه در مقام و قدرت ظاهری.
و آن عقل که کدخدای غم بود
از ما ستدی به اوستادی
هوش مصنوعی: عقلی که رهبری غمها را بر عهده داشت، از ما گرفته شد و به او (عاشق) واگذار شده است.
شاباش که پای غم ببستی
صد گونه در طرب گشادی
هوش مصنوعی: تبریک و شادباش که با پایان دادن به غم و غصهها، باعث شادمانی و سرخوشی بسیاری شدهای.