گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۲۷

گر وسوسه ره دهی به گوشی
افسرده شوی بدان ز جوشی
آن گرمی چشم را که داری
نیش زهر است و شکل نوشی
انبار نعیم را زیان چیست
گر خشم گرفت کورموشی
آخر چه زیان اگر بیفتد
یک دو مگس از شکرفروشی
مر ناقه شیر را چه نقصان
گر دیگ شکست شیردوشی
شب بود و زمانه خفته بودند
در هیچ سری نبود هوشی
آن شاه ز روی لطف برداشت
سرنای و در او بزد خروشی
در خون خودی اگر بمانی
زین پس زان رو به روی پوشی
ماییم ز عشق شمس تبریز
هم ناطق عشق هم خموشی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر وسوسه ره دهی به گوشی
افسرده شوی بدان ز جوشی
هوش مصنوعی: اگر به وسوسه‌ای گوش دهی، به زودی دچار ناراحتی و افسردگی خواهی شد.
آن گرمی چشم را که داری
نیش زهر است و شکل نوشی
هوش مصنوعی: چشمان تو گرمایی دارند که مانند نیش زهر است و ظاهری شبیه نوشیدنی خوشمزه.
انبار نعیم را زیان چیست
گر خشم گرفت کورموشی
هوش مصنوعی: اگر نعیم انبار داشته باشد و در برابر او کورموشی خشمگین شود، ضرری به او نمی‌رسد.
آخر چه زیان اگر بیفتد
یک دو مگس از شکرفروشی
هوش مصنوعی: در نهایت، چه ضرری دارد اگر یک یا دو مگس از فروش شیرینی بیافتند؟
مر ناقه شیر را چه نقصان
گر دیگ شکست شیردوشی
هوش مصنوعی: اگر دیگ شیر دوشی بشکند، چه دلیلی دارد که ناقه‌ی شیر را ناقص بشماریم؟
شب بود و زمانه خفته بودند
در هیچ سری نبود هوشی
هوش مصنوعی: شب فرا رسیده بود و همه جا در سکوت و آرامش خواب بودند. در این حال، هیچ کس بیدار و هوشیار نبود.
آن شاه ز روی لطف برداشت
سرنای و در او بزد خروشی
هوش مصنوعی: آن پادشاه از روی محبت و بزرگواری سرنای را برداشت و نواخت. صدای دل‌نواز آن موسیقی به گوش رسید.
در خون خودی اگر بمانی
زین پس زان رو به روی پوشی
هوش مصنوعی: اگر در درد و رنج خود بمانی، دیگر نمی‌توانی به زیبایی و آرامش نگاه کنی.
ماییم ز عشق شمس تبریز
هم ناطق عشق هم خموشی
هوش مصنوعی: ما به عشق شمس تبریز وابسته‌ایم، هم در گفتن از عشق و هم در سکوت درباره آن.