غزل شمارهٔ ۲۷۲۲
به کوی دل فرورفتم زمانی
همیجستم ز حال دل نشانی
که تا چون است احوال دل من
که از وی در فغان دیدم جهانی
ز گفتار حکیمان بازجستم
به هر وادی و شهری داستانی
همه از دست دل فریاد کردند
فتادم زین حدیث اندر گمانی
ز عقل خود سفر کردم سوی دل
ندیدم هیچ خالی زو مکانی
میان عارف و معروف این دل
همیگردد به سان ترجمانی
خداوندان دل دانند دل چیست
چه داند قدر دل هر بیروانی
ز درگاه خدا یابی دل و بس
نیابی از فلانی و فلانی
نیابی دل جز از جبار عالم
شهید هر نشان و بینشانی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به کوی دل فرورفتم زمانی
همیجستم ز حال دل نشانی
هوش مصنوعی: مدتی به کوی دل رفتم و در جستجوی علامتی از حال و حالت دل بودم.
که تا چون است احوال دل من
که از وی در فغان دیدم جهانی
هوش مصنوعی: احوال دل من چگونه است که به خاطر او، جهانی از فغان و ناله را تجربه کردهام.
ز گفتار حکیمان بازجستم
به هر وادی و شهری داستانی
هوش مصنوعی: من در جستجوی گفتار حکیمان، به هر دشت و شهری سرزدهام و داستانهایی را شنیدهام.
همه از دست دل فریاد کردند
فتادم زین حدیث اندر گمانی
هوش مصنوعی: همه از درد دل خود ناله کردند و من به خاطر این موضوع در افکار و تردیدهای خود فرو رفتم.
ز عقل خود سفر کردم سوی دل
ندیدم هیچ خالی زو مکانی
هوش مصنوعی: من از فکر و اندیشهام براهی به سوی دل رفتم و در هیچ جایی ندیدم که دل خالی از عشق و احساس باشد.
میان عارف و معروف این دل
همیگردد به سان ترجمانی
هوش مصنوعی: دل انسان در چرخش و جستجوی میان عشق و معرفت است، همچون یک مترجم که مفاهیم را منتقل میکند.
خداوندان دل دانند دل چیست
چه داند قدر دل هر بیروانی
هوش مصنوعی: آگاهان و کسانی که به عمق احساسات آشنا هستند، میدانند دل چیست و ارزش آن را درک میکنند، اما افراد بیخبر و بیاحساس هیچ درکی از ارزش دل ندارند.
ز درگاه خدا یابی دل و بس
نیابی از فلانی و فلانی
هوش مصنوعی: از درگاه خدا میتوانی دل و آرامش را بیابی و تنها از او کمک بخواهی، نه از دیگران و نه از فلانی و فلانی.
نیابی دل جز از جبار عالم
شهید هر نشان و بینشانی
هوش مصنوعی: جز با عشق و محبت الهی، دل را نمیتوان یافت؛ چرا که هر چیزی بر اثر قدرت و عظمت خداوند شکل میگیرد و از وجود او نشأت میگیرد، حتی اگر ظاهرش نموداری از عدم باشد.