گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۱۹

مگر تو یوسفان را دلستانی
مگر تو رشک ماه آسمانی
مها از بس عزیزی و لطیفی
غریب این جهان و آن جهانی
روان‌هایی که روز تو شنیدند
به طمع تو گرفته شب گرانی
ز شب رفتن ز چالاکی چه آید
چو ذوالعرشت کند می پاسبانی
منم آن کز دم عیسی بمردم
مرا کشته‌ست آب زندگانی
چنین مرگی که مردم زنده گردم
گرت بینم ایا فخر الزمانی
دلم از هجر تو خون گشت لیکن
از آن خون رست صورت‌های جانی
ز درد تو رواق صاف جوشید
ز درد خم‌های خسروانی
خداوندی است شمس الدین تبریز
که او را نیست در آفاق ثانی
برید آفرینش در دو عالم
نیاورده‌ست چون او ارمغانی
هزاران جان نثار جان او باد
که تا گردند جان‌ها جاودانی
دریغا لفظ‌ها بودی نوآیین
کز این الفاظ ناقص شد معانی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مگر تو یوسفان را دلستانی
مگر تو رشک ماه آسمانی
هوش مصنوعی: آیا تو دلی را به زیبایی یوسف‌ها دارید یا آیا تو همچون ماهی هستی که بر آسمان حسادت می‌برند؟
مها از بس عزیزی و لطیفی
غریب این جهان و آن جهانی
هوش مصنوعی: تو به قدری عزیز و لطیفی که در این دنیا و آن دنیا همچنان برایم غریب و ناشناخته‌ای.
روان‌هایی که روز تو شنیدند
به طمع تو گرفته شب گرانی
هوش مصنوعی: روح‌هایی که در روز تو را دیده‌اند، حالا به خاطر امید به تو، شب‌های سخت و سنگینی را تجربه می‌کنند.
ز شب رفتن ز چالاکی چه آید
چو ذوالعرشت کند می پاسبانی
هوش مصنوعی: از شب رفتن و چابکی چه سودی حاصل می‌شود، وقتی که خداوند مانند ذوالعرش، مراقب و نگهبان است؟
منم آن کز دم عیسی بمردم
مرا کشته‌ست آب زندگانی
هوش مصنوعی: من همان کسی هستم که از زمان عیسی (ع)، برای زندگی جدید خود مرده‌ام و آب حیات مرا به کام مرگ کشیده است.
چنین مرگی که مردم زنده گردم
گرت بینم ایا فخر الزمانی
هوش مصنوعی: اگر مرگ من به گونه‌ای باشد که در آن زنده شوم و تو را ببینم، ای بهترین و برترین در زمانه.
دلم از هجر تو خون گشت لیکن
از آن خون رست صورت‌های جانی
هوش مصنوعی: دل من به خاطر دوری‌ات به شدت آزرده و پر از غم شده است، اما از آن غم و درد، زیبایی‌هایی برای جان‌ها به وجود آمده است.
ز درد تو رواق صاف جوشید
ز درد خم‌های خسروانی
هوش مصنوعی: از عشق تو، دلم به شدت می‌تپد و احساسات تلخ و عمیق را درونم به وجود می‌آورد؛ مانند طشت‌های زیبایی که از درد و رنج ناشی از عشق تو سر برمی‌زند.
خداوندی است شمس الدین تبریز
که او را نیست در آفاق ثانی
هوش مصنوعی: شمس الدین تبریز موجودی است که در هیچ‌کجا و هیچ زمانی نظیری ندارد.
برید آفرینش در دو عالم
نیاورده‌ست چون او ارمغانی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در این دو جهان نتوانسته هدیه‌ای مانند او به دنیا بیاورد.
هزاران جان نثار جان او باد
که تا گردند جان‌ها جاودانی
هوش مصنوعی: هزاران جان فدای او باشد تا این‌که جان‌ها جاودان و ماندگار شوند.
دریغا لفظ‌ها بودی نوآیین
کز این الفاظ ناقص شد معانی
هوش مصنوعی: ای کاش کلمات تازه و نوآورانه‌ای وجود داشتند که معانی عمیق و کامل را منتقل کنند، چرا که این واژه‌های فعلی نمی‌توانند به خوبی معناها را بیان کنند.