غزل شمارهٔ ۲۷۱۳
چنان گشتم ز مستی و خرابی
که خاکی را نمیدانم ز آبی
در این خانه نمییابم کسی را
تو هشیاری بیا باشد بیابی
همین دانم که مجلس از تو برپاست
نمیدانم شرابی یا کبابی
به باطن جان جان جان جانی
به ظاهر آفتاب آفتابی
از آن رو خوش فسونی که مسیحی
از آن رو دیوسوزی که شهابی
مرا خوش خوی کن زیرا شرابی
مرا خوش بوی کن زیرا گلابی
صبایی که بخندانی چمن را
اگر چه تشنگان را تو عذابی
بیا مستان بیحد بین به بازار
اگر تو محتسب در احتسابی
چو نان خواهان گهی اندر سؤالی
چو رنجوران گهی اندر جوابی
مثال برق کوته خنده تو
از آن محبوس ظلمات سحابی
درآ در مجلس سلطان باقی
ببین گردان جفان کالجوابی
تو خوش لعلی ولیکن زیر کانی
تو بس خوبی ولیکن در نقابی
به سوی شه پری باز سپیدی
وگر پری به گورستان غرابی
جوان بختا بزن دستی و میگو
شبابی یا شبابی یا شبابی
مگو با کس سخن ور سخت گیرد
بگو والله اعلم بالصواب
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنان گشتم ز مستی و خرابی
که خاکی را نمیدانم ز آبی
هوش مصنوعی: به قدری سرمست و غرق در بینظمی شدهام که نمیتوانم تفاوت میان خاک و آب را تشخیص دهم.
در این خانه نمییابم کسی را
تو هشیاری بیا باشد بیابی
هوش مصنوعی: در این خانه کسی را پیدا نمیکنم، بیا و بیدار باش تا کسی را پیدا کنی.
همین دانم که مجلس از تو برپاست
نمیدانم شرابی یا کبابی
هوش مصنوعی: فقط میدانم که جلسی به خاطر تو برپا شده است، اما نمیدانم در آن مجلس شراب هست یا کباب.
به باطن جان جان جان جانی
به ظاهر آفتاب آفتابی
هوش مصنوعی: در عمق وجود و نفس انسان، حقیقتی روشن و درخشان وجود دارد که همانند آفتاب درخشان، جلوهگری میکند. این باطن، همان جان و روح انسان را تشکیل میدهد و نمایانگر زیبایی و روشنی درون اوست.
از آن رو خوش فسونی که مسیحی
از آن رو دیوسوزی که شهابی
هوش مصنوعی: از آن جهت باتو بودن شیرین و خوشایند است که مانند مسیحیها در دل وجودت محبت جاری است و مانند شهابی درخشان، روشنایی و نور را به دیگران منتقل میکنی.
مرا خوش خوی کن زیرا شرابی
مرا خوش بوی کن زیرا گلابی
هوش مصنوعی: من را نیکوخو و خوشرفتار کن، همانطور که شرابی معطر و خوشبو به من بدهی، مانند گلابی که عطرش دلنشین است.
صبایی که بخندانی چمن را
اگر چه تشنگان را تو عذابی
هوش مصنوعی: صبایی که چمن را به خاطر خندهاش شاداب میکند، حتی اگر باعث ناراحتی تشنگان شود، باز هم ممکن است عذابآور باشد.
بیا مستان بیحد بین به بازار
اگر تو محتسب در احتسابی
هوش مصنوعی: بیایید، ای خوشگذران و آزادگان بیمرز، به بازار بیایید؛ اگر تو نگران حساب و کتابی، در اینجا نگرانی جایی ندارد.
چو نان خواهان گهی اندر سؤالی
چو رنجوران گهی اندر جوابی
هوش مصنوعی: گاهی مانند مسکینان از دیگران چیزی میپرسد و گاهی هم مانند بیماران دست نیاز به سوی دیگران دراز میکند.
مثال برق کوته خنده تو
از آن محبوس ظلمات سحابی
هوش مصنوعی: خندهی کوتاه تو مانند نوری است که از دل تاریکیهای غلیظ سحابها عبور میکند.
درآ در مجلس سلطان باقی
ببین گردان جفان کالجوابی
هوش مصنوعی: وارد مجلس پادشاه شو و ببین که چطور آنجا افرادی که در حال سخن گفتن هستند، به زیبایی و وضوح مطالب خود را بیان میکنند.
تو خوش لعلی ولیکن زیر کانی
تو بس خوبی ولیکن در نقابی
هوش مصنوعی: شما زیبایی و جذابیت زیادی دارید، اما در عمیق وجودتان چیزهای بهتری نهفته است.
به سوی شه پری باز سپیدی
وگر پری به گورستان غرابی
هوش مصنوعی: به سمت شهر، فرشتگان سپید به پرواز در آمدهاند و اگر هم فرشتهای باشد، در قبرستانی تنها خواهد بود.
جوان بختا بزن دستی و میگو
شبابی یا شبابی یا شبابی
هوش مصنوعی: خوشحال جوانان، بیایید به هم بپیوندیم و شادی کنیم و بگوییم زندگی چه زیباست! شاد باشید و از جوانیتان لذت ببرید.
مگو با کس سخن ور سخت گیرد
بگو والله اعلم بالصواب
هوش مصنوعی: وقتی با کسی سخن میگویی، اگر موضوع دشوار است، بهتر است بگویی که فقط خداوند به حقیقت آگاه است.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۷۱۳ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
حاشیه ها
1395/04/30 11:06
محسن خ
مصرع دوم آخرین بیت باید چنین باشد:
بگو وَاللهُ أَعلم بالصّوابِ (به کسرۀ "ب" توجه شود. برای رعایت وزن بیت "بالصوابی" خوانده شود.)