گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۱۱

بیا ای یار کامروز آن مایی
چو گل باید که با ما خوش برآیی
خدایا چشم بد را دور گردان
خداوندا نگه دار از جدایی
اگر چشم بد من راه من زد
به یک جامی ز خویشم ده رهایی
نهادم دست بر دل تا نپرد
تو دل از سنگ خارا درربایی
نه من مانم نه دل ماند نه عالم
اگر فردا بدین صورت درآیی
بیا ای جان ما را زندگانی
بیا ای چشم ما را روشنایی
به هر جایی ز سودای تو دودی است
کجایی تو کجایی تو کجایی
یکی شاخی ز نور پاک یزدان
که جان جان جمله میوه‌هایی
به لطف از آب حیوان درگذشتی
کند لطفش ز لطف تو گدایی
اگر کفر است اگر اسلام بشنو
تو یا نور خدایی یا خدایی
خمش کن چشم در خورشید درنه
که مستغنی است خورشید از گدایی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا ای یار کامروز آن مایی
چو گل باید که با ما خوش برآیی
هوش مصنوعی: بیا ای دوست، امروز روز ماست و مانند گل باید با ما شاد و خوش باشی.
خدایا چشم بد را دور گردان
خداوندا نگه دار از جدایی
هوش مصنوعی: ای خدا، نگاه بد و چشم حسود را از ما دور کن و ما را از دوری و جدایی محافظت کن.
اگر چشم بد من راه من زد
به یک جامی ز خویشم ده رهایی
هوش مصنوعی: اگر چشمی به من بد نگاه کند و زندگی‌ام را تحت تأثیر قرار دهد، تنها با نوشیدن یک جام از خودم می‌توانم رهایی پیدا کنم.
نهادم دست بر دل تا نپرد
تو دل از سنگ خارا درربایی
هوش مصنوعی: دستم را بر روی قلبم گذاشتم تا تو نتوانی آن را از سنگ سختت بربائی.
نه من مانم نه دل ماند نه عالم
اگر فردا بدین صورت درآیی
هوش مصنوعی: اگر فردا تو به این شکل وارد شوی، نه من باقی می‌مانم، نه دلم و نه دنیایی وجود خواهد داشت.
بیا ای جان ما را زندگانی
بیا ای چشم ما را روشنایی
هوش مصنوعی: ای جان من، به زندگانی‌ام بیا و ای چشم من، روشنایی‌ام را بیاور.
به هر جایی ز سودای تو دودی است
کجایی تو کجایی تو کجایی
هوش مصنوعی: هر کجا که به یاد تو می‌افتم، دودی از عشق تو در دلم می‌جوشد. تو کجایی؟ کجا هستی؟
یکی شاخی ز نور پاک یزدان
که جان جان جمله میوه‌هایی
هوش مصنوعی: یکی از اشراق و نور خدایی که روح تمام مخلوقات را احاطه کرده و به عنوان منبع حیات برای همه میوه‌ها و موجودات به شمار می‌رود.
به لطف از آب حیوان درگذشتی
کند لطفش ز لطف تو گدایی
هوش مصنوعی: با لطف و محبتی که به من داشتی، به خاطر آب حیات و جانی که به من بخشیدی، تو به من محبت کردی و حالا من در برابر این لطف، شایسته‌ام که در برابر محبت تو، ایثار کنم.
اگر کفر است اگر اسلام بشنو
تو یا نور خدایی یا خدایی
هوش مصنوعی: اگر کفر باشد یا اسلام، گوش کن که تو یا نور خدا هستی یا خود خدا.
خمش کن چشم در خورشید درنه
که مستغنی است خورشید از گدایی
هوش مصنوعی: چشم خود را از تابش خورشید دور نگه‌دار، زیرا خورشید به نگاه تو نیاز ندارد و بی‌نیاز است.

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"غزل"
با صدای نیاز (آلبوم نیاز)

حاشیه ها

1395/03/10 02:06

1-ای دوست بیا که امروز متعلق به ما هستی بیا که بسان گل باید در کنار مان شکوفا گردی و به أوج زیبایی برسی .
2-خدایا ما را از گزند چشم بد دور نگه دار و مگذار که به رنج دوری و فراق مبتلا شیم .
3-اگر چنانچه با نظر و نگاه نفسانی از مسیر تو دور شدم.
مرا با جرعه ای از جام شراب عشق از دام خودی و نفسانیت رهایی بخش.
4- دلم را محافظت کردم که از دست نرود اما آن زمان که تو اراده کنی دل را از کف سنگ سر سخت هم به در آری .
5-اگر فردا روز به پیشم رخ بگشایی ،دل و دین و دنیا را از کف بدهم .
6-ای آن کس که تو به جان من زندگی بخشیدی و به چشمانم نور بینایی دادی مرا دریاب و بیا .
7-همه جا از سر عشق تو آتش به پا شده و دود حاصل از آتش عشق تو همه جا به چشم می خورد تو خود ،کجایی ؟!!
8-تنها؛ شاخه ی درخت نیستی که به نور یزدان زنده ای بلکه تو جان جان همه ی ثمره و حاصل و میوه ی زندگی هستی .
9-از سر لطف و محبت نظر به آب زندگانی افکندی که لطف آب زندگی اعتبار از محبت تو دریافت کرد .
10- نمیدونم چه هستی کفر یا اسلام هر چه هستی یا خود خدایی یا نور خدایی .
11- سکوت پیشه کن و به آن سر چشمه ی زندگی و حیات نظری بیفکن که او مستغنی و بی نیاز أز غیر است .