غزل شمارهٔ ۲۷۱۰
بیا ای غم که تو بس باوفایی
که ابر قطرههای اشکهایی
زنی درویش آمد سوی عباس
که تعلیمم بده نوعی گدایی
در حیلت خدا بر تو گشادهست
تو آموزی گدایان را دغایی
تو نعمانی در این مذهب بگو درس
که خوش تخریج و پاکیزه ادایی
من مسکین دمی دارم فسرده
ندارم روزیی از ژاژخایی
مرا یک کدیه گرمی بیاموز
که تو بس نرگدا و اوستایی
بدانک انبیا عباس دینند
در استرزاق آثار سمایی
ز انواع گداییهای طاعات
که برجوشد بدان بحر عطایی
ز صوم و از صلات و از مناسک
ز نهی منکر و شیر غزایی
که بیحد است انواع عبادات
و انواع ثقات و ابتلایی
بدو گفتا برو کاین دم ملولم
ببر زحمت مکن طال بقایی
مکرر کرد آن زن لابه کردن
که نومیدم مکن ای لالکایی
مکرر کرد استا دفع راهم
که سودت نیست این زحمت فزایی
ملولم خاطرم کند است این دم
ندارد این نفس مکرم کیایی
سجود آورد و گریان گشت آن زن
که طفلانم مرند از بینوایی
بسی بگریست پس عباس گفتش
همین را باش کاستاتر ز مایی
دو عباسند با تو این دو چشمت
تلین القاسیین بالبکا
به آب دیده چون جنت توان یافت
روان شو چیز دیگر را چه پایی
که آب چشم با خون شهیدان
برابر میروند اندر روایی
کسی را که خدا بخشید گریه
بیاموزید راه دلگشایی
بجز این گریه را نفعی دگر هست
ولی سیرم ز شعر و خودنمایی
ولیکن خدمت دل به ز گریهست
که اطلس میکند پنجه عبایی
که دل اصل است و اشک تو وسیلت
که خشک و تر نگنجد در خدایی
خمش با دل نشین و رو در او نه
که از سلطان دل صاحب لوایی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا ای غم که تو بس باوفایی
که ابر قطرههای اشکهایی
هوش مصنوعی: بیا ای غم، تو خیلی باوفایی، مثل ابری که همیشه قطرههای اشک را میبارد.
زنی درویش آمد سوی عباس
که تعلیمم بده نوعی گدایی
هوش مصنوعی: زنی بیپول و نیازمند به سوی عباس آمد و از او خواست که به او روشهای گدایی و درخواست کمک را یاد بدهد.
در حیلت خدا بر تو گشادهست
تو آموزی گدایان را دغایی
هوش مصنوعی: خداوند راههای فریب را برای تو باز کرده است، تو به گدایان یاد میدهی که چگونه باید فریب بخورند.
تو نعمانی در این مذهب بگو درس
که خوش تخریج و پاکیزه ادایی
هوش مصنوعی: تو در این مذهب مانند نیکویی هستی که خوب آموخته و باصفا سخن میگویی.
من مسکین دمی دارم فسرده
ندارم روزیی از ژاژخایی
هوش مصنوعی: من آدمی بیچارهام که لحظاتی غمگین دارم، اما روزیام از پند و سخنان ناپسند نیست.
مرا یک کدیه گرمی بیاموز
که تو بس نرگدا و اوستایی
هوش مصنوعی: به من یک روش گرم و صمیمی بیاموز، چرا که تو به زیبایی مانند نرگس و دارای روح و شخصیت خاصی هستی.
بدانک انبیا عباس دینند
در استرزاق آثار سمایی
هوش مصنوعی: بدان که پیامبران به حسن نیت و پاکی، در دریافت روزی و نعمتهای الهی تأکید دارند و آنها به آثار آسمانی و تلاشهای معنوی باور دارند.
ز انواع گداییهای طاعات
که برجوشد بدان بحر عطایی
هوش مصنوعی: از میان گونههای مختلف عبادت و بندگی، آنهایی که به درستی و خلوص نیت انجام میشوند، از دریای بیپایان لطف و بخشش پروردگار سرازیر خواهند شد.
ز صوم و از صلات و از مناسک
ز نهی منکر و شیر غزایی
هوش مصنوعی: از عبادات و نماز و اعمال دینی گرفته تا نهی از منکر و ارزشهای انسانی.
که بیحد است انواع عبادات
و انواع ثقات و ابتلایی
هوش مصنوعی: عبادات و امتحانات خداوند به اندازهای زیاد و مختلف هستند که هیچ پایانی برای آنها وجود ندارد.
بدو گفتا برو کاین دم ملولم
ببر زحمت مکن طال بقایی
هوش مصنوعی: به او گفتم که برود، چون حالا حالم خوب نیست. زحمت زیادی به خودت نده، بگذار که بگذرد.
مکرر کرد آن زن لابه کردن
که نومیدم مکن ای لالکایی
هوش مصنوعی: آن زن پی در پی از من خواهش میکرد که مرا ناامید نکن، ای کسی که به آرامی صحبت میکنی.
مکرر کرد استا دفع راهم
که سودت نیست این زحمت فزایی
هوش مصنوعی: استاد بارها و بارها به من گفته است که این تلاش بیفایده است و هیچ سودی برای تو ندارد.
ملولم خاطرم کند است این دم
ندارد این نفس مکرم کیایی
هوش مصنوعی: من احساس ناراحتی میکنم، زیرا این لحظه و این نفس، چیزی از ارزش و بزرگی وجودم به همراه ندارد.
سجود آورد و گریان گشت آن زن
که طفلانم مرند از بینوایی
هوش مصنوعی: زن به سجده افتاد و از شدت ناچاری و بیپولی گریه میکند که مبادا فرزندانش به زحمت بیفتند.
بسی بگریست پس عباس گفتش
همین را باش کاستاتر ز مایی
هوش مصنوعی: عباس به او گفت که این حالت را ادامه بده و به آن ابراز احساسات بپرداز، زیرا این نشاندهنده عمق احساسات توست و از ما بهتر نمیتواند این احساسات را برانگیزد.
دو عباسند با تو این دو چشمت
تلین القاسیین بالبکا
هوش مصنوعی: این دو چشم تو مانند دو عبا هستند که به خاطر اشکهایت در حالت عزا و سوگواری قرار گرفتهاند.
به آب دیده چون جنت توان یافت
روان شو چیز دیگر را چه پایی
هوش مصنوعی: با اشکهایت میتوانی به بهشت دست یابی، اما روح خود را آزاد کن تا از چیزهای دیگر رها شوی.
که آب چشم با خون شهیدان
برابر میروند اندر روایی
هوش مصنوعی: اشکهای ما با خون شهیدان مساوی است و هر کدام ارزش و داستان خود را دارند.
کسی را که خدا بخشید گریه
بیاموزید راه دلگشایی
هوش مصنوعی: به کسی که مورد بخشش خدا قرار گرفته است، یاد دهید که چگونه میتواند با گریه، احساساتش را آزاد کند و دلش را سبکتر کند.
بجز این گریه را نفعی دگر هست
ولی سیرم ز شعر و خودنمایی
هوش مصنوعی: غیر از این، گریه فایدهای دیگر دارد، اما من از شعر و نمایش خودم سیر شدهام.
ولیکن خدمت دل به ز گریهست
که اطلس میکند پنجه عبایی
هوش مصنوعی: اما خدمت به دل بهتر از گریه است، زیرا دل مانند پارچهای زیبا است که با عبای عشق زینت مییابد.
که دل اصل است و اشک تو وسیلت
که خشک و تر نگنجد در خدایی
هوش مصنوعی: دل، اصل و اساس همه چیز است و اشک تو، راهی است برای رسیدن به خداوند. در اینجا، نمیتوان خشکی و تری را به طور کامل در مفهوم خداوند محدود کرد.
خمش با دل نشین و رو در او نه
که از سلطان دل صاحب لوایی
هوش مصنوعی: به آرامی و با نرمی با دل خود صحبت کن و بر آن توجه کن، چون دل تو در دست کسی است که بر همه احساسات و عواطف تو تسلط دارد.