غزل شمارهٔ ۲۷۰۴
برون کن سر که جان سرخوشانی
فروکن سر ز بام بینشانی
به هر دم رخت مشتاقان خود را
بدان سو کش که بس خوش میکشانی
که عاشق همچو سیل و تو چو بحری
که عاشق چون قراضهست و تو کانی
سقطهای چو شکر باز میگوی
که تو از لعلها در میفشانی
زهی آرامگاه جمله جانها
عجب افتاد حسن و مهربانی
ز خوبی روی مه را خیره کردی
به رحمت خود چنانتر از چنانی
به هر تیری هزار آهو بگیری
زهی شیری که بس سخته کمانی
به هر بحری که تازی همچو موسی
شکافد بحر تا در وی برانی
همه جان در شکر دارند از وصل
که هر یک گفت ما را نیست ثانی
به کوه طور تو بسیار موسی
ز غیرت گفته نی نی لن ترانی
ز شمس الدین بپرس اسرار لن را
که تبریز است دریای معانی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برون کن سر که جان سرخوشانی
فروکن سر ز بام بینشانی
هوش مصنوعی: سر خود را بیرون بیاور و بگذار که شادی و خوشی درونت پر شود؛ سر را از بالای بام بینشان پائین بیاور.
به هر دم رخت مشتاقان خود را
بدان سو کش که بس خوش میکشانی
هوش مصنوعی: هر لحظه با شوق و اشتیاق، زیباییها و جذابیتهای خود را به سمت آنجا بکش که بسیار خوشایند و دلانگیز است.
که عاشق همچو سیل و تو چو بحری
که عاشق چون قراضهست و تو کانی
هوش مصنوعی: عاشق مانند جویباری است که به سمت تو میرسد، و تو همچون دریایی هستی که عمیق و وسیع است؛ عاشق در برابر تو کوچک و ناچیز به نظر میرسد، در حالی که تو منبعی بزرگ و پرتوان هستی.
سقطهای چو شکر باز میگوی
که تو از لعلها در میفشانی
هوش مصنوعی: بیت اشاره به این دارد که زیباییها و خوشحالیها مانند شکر شیرین و جذاب هستند و نشان میدهند که تو همواره از گنجینههای ارزشمند خود، یعنی لعلها، به دیگران میدهی و این زیباییها را با آنها تقسیم میکنی.
زهی آرامگاه جمله جانها
عجب افتاد حسن و مهربانی
هوش مصنوعی: آرامگاه تمامی جانها بسیار زیبا و شگفتانگیز است و در آن صفات نیکویی مانند زیبایی و مهربانی به چشم میخورد.
ز خوبی روی مه را خیره کردی
به رحمت خود چنانتر از چنانی
هوش مصنوعی: با زیبایی چهرهات مرا به خود جلب کردی و مهربانیت را چنانکه شایسته است به من هدیه کردی.
به هر تیری هزار آهو بگیری
زهی شیری که بس سخته کمانی
هوش مصنوعی: با هر تیر میتوانی هزار آهو بگیری، اما تو ای شیر، که کمانت بسیار قوی و خمیده است، تنها ارزش تو به همین قدر نیست.
به هر بحری که تازی همچو موسی
شکافد بحر تا در وی برانی
هوش مصنوعی: هر جا که یک انسان با انگیزه و شجاعت، مانند موسی، دریا را بشکافد، آن دریا به صفای او پاسخ میدهد و میتواند او را در خود جای دهد.
همه جان در شکر دارند از وصل
که هر یک گفت ما را نیست ثانی
هوش مصنوعی: همه افراد از وصل و نزدیکی به محبوب شادمان هستند و هر یک به نوعی بیان میکنند که هیچکس دیگری مانند آنها نیست.
به کوه طور تو بسیار موسی
ز غیرت گفته نی نی لن ترانی
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به داستان موسی و تجلی خداوند بر کوه طور اشاره میکند. او میگوید که موسی از شدت عشق و غیرت، نسبت به دیدن خداوند خواسته است که او را ببیند، اما پاسخ شنیده که تو نمیتوانی مرا ببینی. این نشاندهنده محدودیتهای انسانی در برابر عظمت خداوند است و تأکید بر این موضوع دارد که برخی از ساحتها و انوار الهی فراتر از درک و توانایی ماست.
ز شمس الدین بپرس اسرار لن را
که تبریز است دریای معانی
هوش مصنوعی: از شمس الدین بپرس درباره رازهای "لن" که تبریز سرشار از مفاهیم عمیق و معانی بیپایان است.