غزل شمارهٔ ۲۷۰۲
مگیر ای ساقی از مستان کرانی
که کم یابی گرانی بیگرانی
بیا ای سرو گلرخ سوی گلشن
که به از سرو نبود سایه بانی
چو نور از ناودان چشم ریزد
یقین بیبام نبود ناودانی
عجب آن بام بالای چه خانهست
مبارک جا مبارک خاندانی
که را بود این گمان که بازیابیم
نشانی زین چنین فتنه نشانی
دلی که چون شفق غرقاب خون بود
پر از خورشید شد چون آسمانی
ز حرص این شکم پهلو تهی کن
که تا پهلو زنی با پهلوانی
عجب ننگت نمیآید برادر
ز جانی کو بود محتاج نانی
که آب زندگانی گفت ما را
که جز دکان نان داری دکانی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مگیر ای ساقی از مستان کرانی
که کم یابی گرانی بیگرانی
هوش مصنوعی: ای ساقی، از مستانی که زیاد مینوشند، مشروب نده. چرا که در فقدان مهر و عشق، حتی اندکی هم کم نیست و بیشتر از آنچه که لازم است، بیارزش میشود.
بیا ای سرو گلرخ سوی گلشن
که به از سرو نبود سایه بانی
هوش مصنوعی: بیایید ای محبوب با چهره زیبا به باغ برویم که هیچ سایهای بهتر از سایه سرو وجود ندارد.
چو نور از ناودان چشم ریزد
یقین بیبام نبود ناودانی
هوش مصنوعی: وقتی که نوری از ناودان چشم دیده میشود، حتماً ناودانی وجود دارد، زیرا بدون سقف، نوری نمیتواند به این شکل به زمین بیفتد.
عجب آن بام بالای چه خانهست
مبارک جا مبارک خاندانی
هوش مصنوعی: عجب چه خانه عالی و خوشی است که بر روی این بام قرار دارد و چه خانوادهی نیکبختی در آن زندگی میکند.
که را بود این گمان که بازیابیم
نشانی زین چنین فتنه نشانی
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند تصور کند که بتوانیم نشانهای از این چنین فتنهای پیدا کنیم؟
دلی که چون شفق غرقاب خون بود
پر از خورشید شد چون آسمانی
هوش مصنوعی: دلی که در زمان گذشته پر از غم و اندوه بود، حالا به شدت سرشار از روشنی و شادی شده است، مانند آسمانی که پر از نور خورشید است.
ز حرص این شکم پهلو تهی کن
که تا پهلو زنی با پهلوانی
هوش مصنوعی: از روی طمع و ولع به خاطر شکمی که داری، خود را از کارهای ناپسند دور کن تا بتوانی با یک پهلوان واقعی دوستی و همپیمانی داشته باشی.
عجب ننگت نمیآید برادر
ز جانی کو بود محتاج نانی
هوش مصنوعی: عجب از توست که شرم نمیکشی، برادر! از کسی که به نان نیاز دارد.
که آب زندگانی گفت ما را
که جز دکان نان داری دکانی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آب حیات به ما گفت که هیچ چیز دیگری جز فروشگاه نان نداشتهایم. به عبارتی، تنها چیزی که در زندگی به آن نیاز داریم و برایمان مهم است، نیازهای اساسی و مادی است.