غزل شمارهٔ ۲۷۰۰
ز هر چیزی ملول است آن فضولی
ملولش کن خدایا از ملولی
به قاصد تا بیاشوبد بجنگد
بدو گفتم ملولی هست گولی
بخورد آن بازی من خشمگین شد
مرا گفتا خمش دیوانه لولی
نگوید هیچ را بد مرد این راه
مبین بد هیچ را ور نی تو غولی
بگفتم عین انکار تو بر من
نه بد دیدن بود یا بیحصولی
مرا گفت او تناقضهای بینا
بود از مصلحت نه از بیاصولی
محالی گر بگوید مرد کامل
تو عین حال دانش ای حلولی
گهی درد که داند گه بدوزد
گهی شاهی کند گاهی رسولی
به تأویلات تو او درنگنجد
که تو هستی فصولی او اصولی
ز خود منگر در او از خود برون آ
که بر بیحد ندارد حد شمولی
خمش ای نفس تازی هم بگویم
دوباره لا تقولی لا تقولی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز هر چیزی ملول است آن فضولی
ملولش کن خدایا از ملولی
هوش مصنوعی: هر چیزی که بخواهد در کار دیگران دخالت کند، در نهایت خود هم خسته و بیحوصله میشود. خدایا، این خستگی را از او دور کن.
به قاصد تا بیاشوبد بجنگد
بدو گفتم ملولی هست گولی
هوش مصنوعی: به پیام آور گفتم که وقتی میخواهی بیایی، نباید به جنگ و درگیری دل خوش کنی، زیرا من از این وضعیت خستهام و دلم نمیخواهد درگیری وجود داشته باشد.
بخورد آن بازی من خشمگین شد
مرا گفتا خمش دیوانه لولی
هوش مصنوعی: در اینجا شخصی که بازی میکند، به دلیل اشتباهی که در بازی انجام داده، به شدت عصبی و خشمگین میشود. دیگری به او میگوید که باید خود را کنترل کند و از دست دادن عصبانیت خودداری کند تا دیوانه و بیقراری نشود. این جمله نشاندهنده اهمیت آرامش و کنترل نفس در موقعیتهای دشوار است.
نگوید هیچ را بد مرد این راه
مبین بد هیچ را ور نی تو غولی
هوش مصنوعی: هیچکس در این مسیر نگوید که شخص بدی وجود ندارد. اگر تو خود را در مقام قضاوت قرار دهی، مانند غول خطرناکی خواهی شد.
بگفتم عین انکار تو بر من
نه بد دیدن بود یا بیحصولی
هوش مصنوعی: گفتم اینکه که تو مرا انکار میکنی، نه به خاطر نگاه بد من بود و نه به دلیل عدم دستاورد.
مرا گفت او تناقضهای بینا
بود از مصلحت نه از بیاصولی
هوش مصنوعی: او به من گفت که بینا بودن در مواجهه با تناقضها ناشی از مصلحت است، نه به خاطر نداشتن اصول.
محالی گر بگوید مرد کامل
تو عین حال دانش ای حلولی
هوش مصنوعی: اگر بگویند که مردی کامل وجود ندارد، این گفته غیر ممکن است؛ زیرا تو خود نمونهای از علم و دانش هستی که در وجودت عینیت دارد.
گهی درد که داند گه بدوزد
گهی شاهی کند گاهی رسولی
هوش مصنوعی: گاهی انسان به درد و رنجی دچار میشود که کسی از آن باخبر نیست، گاهی از آن رنج رهایی مییابد و به مقام بالایی میرسد و گاه نیز در نقش پیامآور و راهنمایی ظاهر میشود.
به تأویلات تو او درنگنجد
که تو هستی فصولی او اصولی
هوش مصنوعی: تفسیرها و برداشتهای تو آنقدر عمیق و گسترده است که او نمیتواند به تمامی آنها پی ببرد، زیرا تو مانند فصولی هستی و او فقط به اصولی ساده بسنده میکند.
ز خود منگر در او از خود برون آ
که بر بیحد ندارد حد شمولی
هوش مصنوعی: به خودت نگاه نکن و از خودت فراتر برو، زیرا آنچه در بینهایت است هیچ محدودیتی ندارد.
خمش ای نفس تازی هم بگویم
دوباره لا تقولی لا تقولی
هوش مصنوعی: ای نفس، ساکت شو! باز هم میگویم، نگو هیچ حرفی!
حاشیه ها
1401/12/23 21:02
فاطمه یاوری
مرا گفت او تناقض های بینا
بود از مصلحت نه از بیاصولی