گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۹۹

ندارد مجلس ما بی‌تو نوری
که مجلس بی‌تو باشد همچو گوری
بیایی یا بدان سومان بخوانی
ز فضلت این کرامت نیست دوری
خلایق همچو کشت و تو بهاری
به تو یابد شقایقشان ظهوری
تجلی کن که تا سرمست گردند
کنند اجزای عالم مست شوری
چو دریای عتاب تو بجوشد
برآید موج طوفان از تنوری
چو گردون قبول تو بگردد
شود جمله مصیبت‌ها سروری
خمش بگذار این شیشه گری را
مبادا که زند بر شیشه کوری

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ندارد مجلس ما بی‌تو نوری
که مجلس بی‌تو باشد همچو گوری
هوش مصنوعی: مجلس ما بدون تو هیچ نوری ندارد؛ مثل یک قبر که در آن خبری از زندگی نیست.
بیایی یا بدان سومان بخوانی
ز فضلت این کرامت نیست دوری
هوش مصنوعی: اگر تو بیایی یا با لحن دلنشین خود سخن بگویی، این مسئله ناشی از خوبی و فضیلت تو نیست که به کسی نزدیک نباشی.
خلایق همچو کشت و تو بهاری
به تو یابد شقایقشان ظهوری
هوش مصنوعی: مردم مانند کشت و کار هستند و در بهار به گل و شکوفه می‌رسند.
تجلی کن که تا سرمست گردند
کنند اجزای عالم مست شوری
هوش مصنوعی: ظهور کن تا اجزای دنیا به شوق و شور فراوانی دچار شوند و مست خوشی گردند.
چو دریای عتاب تو بجوشد
برآید موج طوفان از تنوری
هوش مصنوعی: وقتی احساس خشم و ناراحتی تو مانند دریای پر خروش به جوش بیاید، نتیجه‌اش توفانی از مشکلات و چالش‌ها خواهد بود که به وجود می‌آید.
چو گردون قبول تو بگردد
شود جمله مصیبت‌ها سروری
هوش مصنوعی: وقتی که دنیا به خواسته‌ها و پذیرش تو پاسخ ندهد، تمامی مشکلات و سختی‌ها بر تو مسلط خواهد شد.
خمش بگذار این شیشه گری را
مبادا که زند بر شیشه کوری
هوش مصنوعی: بگذار این شیشه‌گری خاموش بماند، مبادا که بر شیشه عصا بزند و آن را بشکند.

حاشیه ها

1398/11/12 18:02
بابک

سیمرغ ( ارتا فرورد= فروردین ) ، یا خدا ، خودش ذاتا ، بهاریست که با آمدن ، حقایق ، ازهمه جان‌ها و انسان‌ها ، میشکوفد . راستی که چیزی جز همین ارتا نیست ، درفرهنگ ایران ، محدود به سخن گفتن نبود ، بلکه فرا افشاندن وپیدایش گوهرانسان بود . خدا ( ارتا ) ، راست بود ، چون خودش درتمامیش ، تبدیل به گیتی ( ارض = Erde= earth) می‌شد .