غزل شمارهٔ ۲۶۹۴
مرا بگرفت روحانی نگاری
کناری و کناری و کناری
بزد با من میان راه تنگی
دوچاری و دوچاری و دوچاری
ز جان برخاست ز آتشهای عشقش
بخاری و بخاری و بخاری
مبادا هیچ دل را زین چنین عشق
قراری و قراری و قراری
سکست این کره تند دل من
فساری و فساری و فساری
نهاده بر سرش افسار سودا
غباری و غباری و غباری
فتاده در سرش از شمس تبریز
خماری و خماری و خماری
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا بگرفت روحانی نگاری
کناری و کناری و کناری
هوش مصنوعی: روانم را یک معلم یا شخصیت روحانی در آغوش گرفت و در کنار خود نگه داشت.
بزد با من میان راه تنگی
دوچاری و دوچاری و دوچاری
هوش مصنوعی: در راهی که به تنگنا و مشکل رسیده بود، دوستی همراهم شد و با هم به چالشها و دشواریها پی بردیم.
ز جان برخاست ز آتشهای عشقش
بخاری و بخاری و بخاری
هوش مصنوعی: از دل احساسات عشقش، بخاری بلند میشود که نشانهی شور و شوق اوست.
مبادا هیچ دل را زین چنین عشق
قراری و قراری و قراری
هوش مصنوعی: مبادا هیچ دلی تحت تأثیر این نوع عشق خاص قرار بگیرد و دچار سردرگمی شود.
سکست این کره تند دل من
فساری و فساری و فساری
هوش مصنوعی: این کره زمین در تپشهای تند دل من پر از آشفتگی و بیقراری است.
نهاده بر سرش افسار سودا
غباری و غباری و غباری
هوش مصنوعی: او بر سرش افساری از غبار و هیجان گذاشته است، و این غبار همچنان ادامه دارد.
فتاده در سرش از شمس تبریز
خماری و خماری و خماری
هوش مصنوعی: شمس تبریز حالتی از سرخوشی و مستی را در ذهن او ایجاد کرده و او در این حالت عمیق غرق شده است.
حاشیه ها
1396/06/12 21:09
همایون
این غزل ترانه گون حکایت برخورد آغازین وناگهانی شمس را با جلال دین نشان میدهد و بیت پایین مدت همنشینی را
بعد از چهار سال نشستیم دو به دو
یک ره به کوی وصل تو دوچارم آرزوست