گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۹۱

نگفتم دوش ای زین بخاری
که نتوانی رضا دادن به خواری
در آن جان‌ها که شکر روید از حق
شکر باشد ز هر حسیش جاری
اگر صد خنب سرکه درکشد او
نه تلخی بینی او را نی نزاری
خدایت چون سر مستی نداده‌ست
حذر کن تا سر مستی نخاری
از آن سر چون سر جان را شراب است
همی‌نوشد شراب اختیاری
ز تو خنده همی پنهان کند او
که او خمری است و تو مسکین خماری
چو داد آن خواجه را سرکه فروشی
چه شیرین کرد بر وی سوکواری
گوارش خر از آن رخسار چون ماه
کز آن یابند مردان خوشگواری
درآید در تن تو نور آن ماه
چنان کاندر زمین لطف بهاری
ببخشد مر تو را هم خلعت سبز
رهاند مر تو را از خاکساری
تصورها همه زین بوی برده
برون روژیده از دل چون دراری
تفضل ایها الساقی و اوفر
و لکن لا براح مستعار
و صبحنا بخمر مستطاب
فان الیمن جما فی ابتکار
و مسینا بخمر من صبوح
و دم و اسلم ایا خیر المداری

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگفتم دوش ای زین بخاری
که نتوانی رضا دادن به خواری
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به شخصی اشاره می‌کند که در شرایط سخت و ناگواری قرار دارد و از او می‌خواهد که در برابر مشکلات و ناکامی‌ها تسلیم نشود. او می‌گوید که نیازی نیست به خاطر شرافت و عزت خود، به وضعیتی که در آن قرار دارد راضی باشد. به عبارتی، بهتر است که انسان برای حفظ کرامت خود تلاش کند تا به راحتی به ناامیدی و ذلت تن ندهد.
در آن جان‌ها که شکر روید از حق
شکر باشد ز هر حسیش جاری
هوش مصنوعی: در وجود افرادی که در دل‌شان محبت و لطافت وجود دارد، نعمت‌های الهی به شکل شکر و سپاسگزاری نمایان می‌شود و این سپاسگزاری از هر احساسی در وجود آن‌ها جاری‌ست.
اگر صد خنب سرکه درکشد او
نه تلخی بینی او را نی نزاری
هوش مصنوعی: اگر صد بار سرکه بجوشد، نه تلخی آن را حس می‌کنی و نه از آن چیزی به جا می‌خورد.
خدایت چون سر مستی نداده‌ست
حذر کن تا سر مستی نخاری
هوش مصنوعی: اگر خدایت به تو حال مستی نداده، احتیاط کن تا به این حال گرفتار نشوی.
از آن سر چون سر جان را شراب است
همی‌نوشد شراب اختیاری
هوش مصنوعی: از آن طرف که سر جان به شراب می‌خورد، همواره از روی اختیار به نوشیدن شراب می‌پردازد.
ز تو خنده همی پنهان کند او
که او خمری است و تو مسکین خماری
هوش مصنوعی: آن کسی که خیلی خوشحال به نظر می‌رسد، در واقع از تو می‌خندد و این خوشحالی‌اش مثل نوعی مستی است، در حالی که تو در حالت مستی و بی‌خبری هستی.
چو داد آن خواجه را سرکه فروشی
چه شیرین کرد بر وی سوکواری
هوش مصنوعی: وقتی که آن صاحب‌منصب سرکه‌فروشی را داد، چه خوشحال و شادی را به او هدیه کرد.
گوارش خر از آن رخسار چون ماه
کز آن یابند مردان خوشگواری
هوش مصنوعی: خر با آن چهره زیبا و دلنشین، به راحتی می‌تواند خوش‌گویی و شیوایی را از آن برخوردار باشد.
درآید در تن تو نور آن ماه
چنان کاندر زمین لطف بهاری
هوش مصنوعی: نور آن ماه در وجود تو تابیده شود، مانند لطفی که در بهار بر زمین می‌تابد.
ببخشد مر تو را هم خلعت سبز
رهاند مر تو را از خاکساری
هوش مصنوعی: این سخن به معنای آن است که شخصی از تو عذرخواهی می‌کند و لباس سبزی به تو می‌دهد که نماد آزادی و رهایی از شرایط پایین‌تری است. این عمل به نوعی تو را از نابودی و نادیدی خارج می‌کند و به تو شایستگی و عظمت می‌بخشد.
تصورها همه زین بوی برده
برون روژیده از دل چون دراری
هوش مصنوعی: تصورات و احساسات همه از بویی هستند که از درون دل بیرون آمده‌اند و مانند یک درخت، زنده و پرثمر هستند.
تفضل ایها الساقی و اوفر
و لکن لا براح مستعار
هوش مصنوعی: ای ساقی، لطف کن و پر کن پیالت را، ولی نه از ظرفی که متعلق به دیگران است.
و صبحنا بخمر مستطاب
فان الیمن جما فی ابتکار
هوش مصنوعی: ما صبح را با شراب خوشمزه و لذیذ آغاز کردیم، زیرا در سمت راست ما، حرکت و تلاش برای نوآوری و شروعی تازه وجود دارد.
و مسینا بخمر من صبوح
و دم و اسلم ایا خیر المداری
هوش مصنوعی: ما در حال نوشیدن شراب صبحگاهی و شب هستیم و ای بهترین پرستش، به ما سلام رسان.