گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۸۹

منم غرقه درون جوی باری
نهانم می‌خلد در آب خاری
اگر چه خار را من می‌نبینم
نیم خالی ز زخم خار باری
ندانم تا چه خار است اندر این جوی
که خالی نیست جان از خارخاری
تنم را بین که صورتگر ز سوزن
بر او بنگاشت هر سویی نگاری
چو پیراهن برون افکندم از سر
به دریا درشدم مرغاب واری
که غسل آرم برون آیم به پاکی
به خنده گفت موج بحر کاری
مثال کاسه چوبین بگشتم
بر آن آبی که دارد سهم ناری
نمی‌دانم که آن ساحل کجا شد
که پیدا نیست دریا را کناری
تو شمس الدین تبریز ار ملولی
به هر لحظه چه افروزی شراری

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منم غرقه درون جوی باری
نهانم می‌خلد در آب خاری
هوش مصنوعی: من در درون جویی پنهان غرق شدم و مانند خاری در آب کمرنگ می‌شوم.
اگر چه خار را من می‌نبینم
نیم خالی ز زخم خار باری
هوش مصنوعی: با اینکه من خار را نمی‌بینم، اما همواره اثر زخم آن روی من باقی است.
ندانم تا چه خار است اندر این جوی
که خالی نیست جان از خارخاری
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چه دردی در این جریان وجود دارد، چرا که روح انسان از مزاحمت‌ها و آزارها خالی نیست.
تنم را بین که صورتگر ز سوزن
بر او بنگاشت هر سویی نگاری
هوش مصنوعی: بدن من را ببین که چگونه هنرمند از سوزن با دقت و وسواس، نقش‌هایی زیبا بر روی آن ایجاد کرده است.
چو پیراهن برون افکندم از سر
به دریا درشدم مرغاب واری
هوش مصنوعی: وقتی که لباس خود را از تن به در کردم و به دریا رفتم، مانند مرغابی شدم که در آب شناور است.
که غسل آرم برون آیم به پاکی
به خنده گفت موج بحر کاری
هوش مصنوعی: با شادابی و طراوت به دنیا برمی‌گردم و در دل دارم که مثل موج دریا بی‌نهایت کارها انجام دهم.
مثال کاسه چوبین بگشتم
بر آن آبی که دارد سهم ناری
هوش مصنوعی: مانند کاسه‌ای چوبی در گرداب آب، به آن آبی که سهمی از ناری دارد، حرکت کردم.
نمی‌دانم که آن ساحل کجا شد
که پیدا نیست دریا را کناری
هوش مصنوعی: نمی‌دانم آن ساحل کجا رفته است که دریا را نمی‌توان در نزدیکی‌اش دید.
تو شمس الدین تبریز ار ملولی
به هر لحظه چه افروزی شراری
هوش مصنوعی: اگر تو از چیزی ناراحت باشی، در هر لحظه می‌توانی افروغی از شعله‌ای بیافری.