غزل شمارهٔ ۲۶۷۷
سلام علیک ای مقصود هستی
هم از آغاز روز امروز مستی
توی می واجب آید باده خوردن
توی بت واجب آید بت پرستی
به دوران تو منسوخ است شیشه
بگردان آن سبوهای دودستی
بیا بشنو حدیث پوست کنده
همه مغزم چو در مغزم نشستی
هلا ای یوسف خوبان به مصر آ
ز قعر چه به حبل الله رستی
بگیر ای چرخ پیر چنبری پشت
رسن را سخت کز چنبر بجستی
منم لولی و سرنا خوش نوازم
بده شکر نیم را چون شکستی
به دو بوسه مخا از خشم لب را
تو ده نان چون دکانها را ببستی
بلی گو نی مگو ای صورت عشق
که سلطان بلی شاه الستی
بلی تو برآردمان به بالا
بلی ما فرود آرد به پستی
خمش کن عشق خود مجنون خویش است
نه لیلی گنجد و نی فاطمستی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سلام علیک ای مقصود هستی
هم از آغاز روز امروز مستی
هوش مصنوعی: سلام بر تو، ای هدف و مقصود زندگی! تو از آغاز روز تا به حال، در حالت سرمستی و خوشحالی هستی.
توی می واجب آید باده خوردن
توی بت واجب آید بت پرستی
هوش مصنوعی: در حالتی که در میخانه هستی، نوشیدن شراب ضروری میشود و در حالتی که با معشوق برمیخوری، پرستش و توجه به او لازم است.
به دوران تو منسوخ است شیشه
بگردان آن سبوهای دودستی
هوش مصنوعی: در زمانه تو، دیگر شیشه براین کارایی ندارد، آن ظرفهای بزرگ دو دستی را به گردش درآور.
بیا بشنو حدیث پوست کنده
همه مغزم چو در مغزم نشستی
هوش مصنوعی: بیا و داستانی را بشنو که در آن همه افکار و اندیشههایم را مثل پوست کندهای که بیرون آمده، به نمایش گذاشتهام. تو که در دل و جانم نشستهای، این رازها را با تو در میان میگذارم.
هلا ای یوسف خوبان به مصر آ
ز قعر چه به حبل الله رستی
هوش مصنوعی: ای یوسف زیبا، چرا از عمق تاریکی به مصر آمدی؟ آیا با پیمان الهی از آنجا رستگار شدی؟
بگیر ای چرخ پیر چنبری پشت
رسن را سخت کز چنبر بجستی
هوش مصنوعی: ای دوران قدیمی، محکم بر ریسمان بگیر که از چنبرهات آزاد شدهام.
منم لولی و سرنا خوش نوازم
بده شکر نیم را چون شکستی
هوش مصنوعی: من یک نوازندهام و به خوبی با سرنای خود نواختن را انجام میدهم. پس از اینکه شکر نیم را شکستند، دیگر شکر و شیرینی در دلم باقی نمانده است.
به دو بوسه مخا از خشم لب را
تو ده نان چون دکانها را ببستی
هوش مصنوعی: به دو بوسه خود را از خشم کنترل کن، زیرا وقتی لبهایت را میبندی، مانند دکانی هستی که بسته شده است.
بلی گو نی مگو ای صورت عشق
که سلطان بلی شاه الستی
هوش مصنوعی: بله، بگو و نگو ای شکل عشق، که تو فرمانروای بلی هستی و مقام تو بالاترین است.
بلی تو برآردمان به بالا
بلی ما فرود آرد به پستی
هوش مصنوعی: آری، تو ما را به اوج بلندای ارزشها میرسانی، در حالی که ما به خاطر ضعفهایمان به پایین و سقوط میافتیم.
خمش کن عشق خود مجنون خویش است
نه لیلی گنجد و نی فاطمستی
هوش مصنوعی: عشق را در دل خود پنهان کن، زیرا این عشق متعلق به مجنون خودت است و نه به لیلی. فهمیدهای که نمیتوان آن را با فاطمه مقایسه کرد.
حاشیه ها
1396/11/09 16:02
نادر..
تویی می، واجب آید باده خوردن
تویی بت، واجب آید بت پرستی...