غزل شمارهٔ ۲۶۷۰
خوشی آخر بگو ای یار چونی
از این ایام ناهموار چونی
به روز و شب مرا اندیشه توست
کز این روز و شب خون خوار چونی
از این آتش که در عالم فتادهست
ز دود لشکر تاتار چونی
در این دریا و تاریکی و صد موج
تو اندر کشتی پربار چونی
منم بیمار و تو ما را طبیبی
بپرس آخر که ای بیمار چونی
منت پرسم اگر تو مینپرسی
که ای شیرین شیرین کار چونی
وجودی بین که بیچون و چگونهست
دلا دیگر مگو بسیار چونی
بگو در گوش شمس الدین تبریز
که ای خورشید خوب اسرار چونی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوشی آخر بگو ای یار چونی
از این ایام ناهموار چونی
هوش مصنوعی: ای دوست، خوشحالم که حال تو را میپرسم. آیا در این روزهای سخت و دشوار حال تو خوب است؟
به روز و شب مرا اندیشه توست
کز این روز و شب خون خوار چونی
هوش مصنوعی: در هر لحظه از روز و شب، تنها به یاد تو هستم و این خون دل خوردن من به خاطر غم توست.
از این آتش که در عالم فتادهست
ز دود لشکر تاتار چونی
هوش مصنوعی: این آتش که در جهان برافروخته شده، ناشی از دودی است که از لشکر تاتار بلند میشود، تو چگونهای؟
در این دریا و تاریکی و صد موج
تو اندر کشتی پربار چونی
هوش مصنوعی: در این دریا و تاریکی و با وجود امواج زیاد، تو در کشتی پر از بار و محکم چگونه هستی؟
منم بیمار و تو ما را طبیبی
بپرس آخر که ای بیمار چونی
هوش مصنوعی: من بیمارم و تو طبیب ما. پس بگو، ای طبیب، حال من چطور است؟
منت پرسم اگر تو مینپرسی
که ای شیرین شیرین کار چونی
هوش مصنوعی: اگر من از تو بپرسم، در حالی که تو خودت نمیپرسی، ای شیرین و زیبا، حال تو چطور است؟
وجودی بین که بیچون و چگونهست
دلا دیگر مگو بسیار چونی
هوش مصنوعی: وجودی هست که هیچ شکی در آن نیست و بسیار فراتر از توضیحات و توصیفات است. ای دل، دیگر در مورد آن زیاد صحبت نکن و به جزییات پرداخته نشو.
بگو در گوش شمس الدین تبریز
که ای خورشید خوب اسرار چونی
هوش مصنوعی: به شمس الدین تبریز بگو که ای خورشید زیبایی، رازهایت چیست و چگونه هستی؟
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۶۷۰ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1395/12/21 00:02
پیرایه یغمایی
این غزل از موارد نادری است که مولانا در شعر خود به مسائل تاریخی عصر اشارت فرموده است (دکتر شفیعی کدکنی)
با صدای پیرایه یغمایی
پیوند به وبگاه بیرونی
1403/09/18 09:12
اقبال کاظمی
در این دریا و تاریکی و صد موج
تو اندر کشتی پربار چونی؟.....
این بیت بالا چقدر یادآور آن بیتی از یک غزل معروف حافظ است که به عنوان نخستین غزل در دیوانش همیشه آمده است: شب تاریک و بیم موج گرداب چنین هایل// کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها .......