غزل شمارهٔ ۲۶۶۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
بسیار زیباست
همان اقبال و دولت بین که دیدی همان بخت همایون شو که بودی . . .
« ایم هو کی » در بیت 7 یه عبارت یونانی به معنای ( کجایی ) هستش.
جلل دین از شدن و تصریف و دگرگونی میگوید ولی شدن و بودن را به زیبایی به هم وصل و یکی میکند
هنگامی که آغاز و پایان منطبق شوند جاودانگی به حقیقت میپیوندد
این ویژگیها که شمرده میشوند هم به انسان مربوط است و هم به هستی و کلّ وجود
انسان دارای حسهایی است که این ویژگیها را در مییابد
این حسها نیازمند تقویت شدن هستند همان گونه که جسم رشد میکند و قوی میشود
مهم نیست که همه انسانها چگونه اند همان گونه که مهم نیست چقدر حیوانات گوناگون در هستی زندگی میکنند مهم خود یک انسان است که با دلا و عاشقا خطاب میشود
حیوان، بودن و شدن را همزمان تجربه میکند و اصلا این دو فرقی برایش ندارد چون تنها مصرف میکند
ولی انسان چون همراه مصرف تولید نیز میکند دارای ذهن و عین یا به عبارتی حقیقت و واقعیت میشود
بودن واقعیت و شدن حقیقت انسان را میسازد که با تسلط مطلق سرمایه بر زندگی انسان، شدن کاملا به داشتن مبدل میشود در حالیکه داشتن بخشی از شدن است نه تمامی آن
این غزل به سادگی به بخش فریدون و همایون انسان توجه میکند که خارج از زمان و مکان است و شدنی است که همیشه و برای همه یکسان است و تابع شرائط و مد و سبک و سیاق زمانه نیست
از زمان کیومرث تا کنون شاهی و سروری و فرخندگی و خرمی و مهر و در مرکز بودن و آتشین و زنده بودن و شادی و نوئی کردن برازنده انسان بوده است و خواهد بود و کسانی میخواهند به نام دین و قانون و مجازات و بیماری و ترس و حکومت سوداگرانه خود این خصلت را از انسان بگیرند و او را برده و مطیع خود سازند و توان آفرینندگی را از او سلب کنند
{ انسان چون همراه مصرف تولید نیز میکند دارای ذهن و عین یا به عبارتی حقیقت و واقعیت میشود}
خواهش می کنم یکی از اساتید نظر بدهد که آیا گاو همراه مصرف بیشتر تولید می کند یا انسان؟
این چه ادبیاتی ست؟
به خدا که این لفُاظی ها مرا کشت
همایون جان
شما فکر میکنی و می نویسی ؟
آخر جان من ، یک نگاهی جلو آیینه به خودت بیانداز، ببین که از سر تا پا در گروِ تولید حیوانی.
از آن کاکل تا سرخی گونه ها و لباس زیر و بالا ، همه را مدیون تولید حیوانی
از کجا آورده ای ” حیوان ، تنها مصرف می کند“ را
کم گوی و گزیده گوی
منظور از تولید در انسان خلاقیت است. که او را از همه مخلوقات برتری می بخشد.
عزیزان، آن چیزهایی که از حیوان تولید می شود را هم ما ایجاد می کنیم، وگرنه خود حیوان که خودش را قصابی نمی کند یا شیرش را پاستوریزن نمی کند یا از چرمش کفش نمی دوزد. همه این کارها از ماست...