غزل شمارهٔ ۲۶۶۱
کجا شد عهد و پیمانی که کردی
کجا شد قول و سوگندی که خوردی
نگفتی چرخ تا گردان بوَد گرد
از این سرگشته هرگز برنگردی
نگفتی تا بود خورشید دلگرم
نکاهد گرم ما را هیچ سردی
نگفتی یک دل و مردانه باشیم
به جان جمله مردان و به مردی
مرا گویی اگر من جور کردم
بدان کردم که پیش از من تو کردی
چرا شاید که با چون من گدایی
چو تو شاهنشهی گیرد نبردی
میان ما و تو سرکنگبین است
ز من سرکه ز تو شکرنوردی
چو من سرکه فروشم پس تو شکر
بیفزا چون به شیرینی تو فردی
منم خاک و چو خاکی باد یابد
تو عذرش نِه، مگویش گَرد کردی
نباشد راه را عار از چو من گرد
که زر را عار نبود رنگ زردی
شهاب آتش ما زنده بادا
چو القاب شهاب سهروردی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1396/09/05 23:12
همایون
غزل شهاب دین سهروردی
غزل خصوصی مانند یک نامه احتمالا به شمس که گهگاه میانشان شکرآب میبود و به قهر و دوری شمس میانجامید
در بیت اخر علاقه و احترام و ارزشمندی جلال دین به شهاب سهروردی بسیار آشکار است
جلال دین در هر فرصتی از بزرگان یاد میکند
1397/11/25 00:01
همایون
شهاب سهروردی زنده کننده فلسفه ایرانی است و خود را دنباله رو ابن سینا میداند، جلال دین نیز به خوبی ریشههای نامرئی پیوندهای باور خود را با فلسفه ایرانی به خوبی میشناسد، فرهنگ سیمرغی و پهلوانی و آیین مهر و ارزش دوستی با پیر که انسانی است واقعی، و نگاهداری و گسترش این فرهنگ که فرهنگی اشراقی نامیده میشود و بر پایه نور و روشنایی و افزایش نوروزی روشنایی از طریق انسان است