غزل شمارهٔ ۲۶۶۱
کجا شد عهد و پیمانی که کردی
کجا شد قول و سوگندی که خوردی
نگفتی چرخ تا گردان بوَد گرد
از این سرگشته هرگز برنگردی
نگفتی تا بود خورشید دلگرم
نکاهد گرم ما را هیچ سردی
نگفتی یک دل و مردانه باشیم
به جان جمله مردان و به مردی
مرا گویی اگر من جور کردم
بدان کردم که پیش از من تو کردی
چرا شاید که با چون من گدایی
چو تو شاهنشهی گیرد نبردی
میان ما و تو سرکنگبین است
ز من سرکه ز تو شکرنوردی
چو من سرکه فروشم پس تو شکر
بیفزا چون به شیرینی تو فردی
منم خاک و چو خاکی باد یابد
تو عذرش نِه، مگویش گَرد کردی
نباشد راه را عار از چو من گرد
که زر را عار نبود رنگ زردی
شهاب آتش ما زنده بادا
چو القاب شهاب سهروردی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کجا شد عهد و پیمانی که کردی
کجا شد قول و سوگندی که خوردی
هوش مصنوعی: کجا رفت آن عهد و پیمانی که با من بستی؟ کجا رفت آن قول و سوگندی که به من دادی؟
نگفتی چرخ تا گردان بوَد گرد
از این سرگشته هرگز برنگردی
هوش مصنوعی: تو نگفتی که سرنوشت و زمان، هرچند که ما را به دور خود میچرخاند، هرگز باز نمیگردند و بنابراین، انسانهای گمشده هم به حالت قبلی برنمیگردند.
نگفتی تا بود خورشید دلگرم
نکاهد گرم ما را هیچ سردی
هوش مصنوعی: وقتی که دلگرمی و روشنی خورشید وجود دارد، دیگر هیچ چیز نمیتواند ما را بشکند یا سرد کند.
نگفتی یک دل و مردانه باشیم
به جان جمله مردان و به مردی
هوش مصنوعی: نگفتی که باید با دل و شجاعت رفتار کنیم، به خاطر همه مردان و به خاطر مردانگی.
مرا گویی اگر من جور کردم
بدان کردم که پیش از من تو کردی
هوش مصنوعی: شما میگویید که من رفتار ناپسندی داشتهام، اما باید بگویید که من این کار را از شما یاد گرفتهام و قبلاً شما چنین رفتارهایی را از خود نشان دادهاید.
چرا شاید که با چون من گدایی
چو تو شاهنشهی گیرد نبردی
هوش مصنوعی: چرا ممکن است کسی مانند من، که مانند یک گدا هستم، در برابر تو که شاهنشاهی، نبردی نکند؟
میان ما و تو سرکنگبین است
ز من سرکه ز تو شکرنوردی
هوش مصنوعی: میان ما دو نفر، چیزی وجود دارد که شیرینی و تلخی را به یاد میآورد؛ من تلخی را دارم و تو شیرینی را.
چو من سرکه فروشم پس تو شکر
بیفزا چون به شیرینی تو فردی
هوش مصنوعی: اگر من سرکه میفروشم، تو شکر به آن اضافه کن، چون تو به شیرینی معروفی.
منم خاک و چو خاکی باد یابد
تو عذرش نِه، مگویش گَرد کردی
هوش مصنوعی: من از خاک هستم و اگر روزی باد بیافتد، به او عذر نده و نگو که تو را به گرد و غبار تبدیل کرده است.
نباشد راه را عار از چو من گرد
که زر را عار نبود رنگ زردی
هوش مصنوعی: نباید از کسی مانند من که خود را بزرگ نمیدانم، راه را گم کرد؛ چراکه طلا به خاطر رنگ زردش کمارزش نیست.
شهاب آتش ما زنده بادا
چو القاب شهاب سهروردی
هوش مصنوعی: آتش شهاب ما زنده است، مانند نامهای شهاب سهروردی.
حاشیه ها
1396/09/05 23:12
همایون
غزل شهاب دین سهروردی
غزل خصوصی مانند یک نامه احتمالا به شمس که گهگاه میانشان شکرآب میبود و به قهر و دوری شمس میانجامید
در بیت اخر علاقه و احترام و ارزشمندی جلال دین به شهاب سهروردی بسیار آشکار است
جلال دین در هر فرصتی از بزرگان یاد میکند
1397/11/25 00:01
همایون
شهاب سهروردی زنده کننده فلسفه ایرانی است و خود را دنباله رو ابن سینا میداند، جلال دین نیز به خوبی ریشههای نامرئی پیوندهای باور خود را با فلسفه ایرانی به خوبی میشناسد، فرهنگ سیمرغی و پهلوانی و آیین مهر و ارزش دوستی با پیر که انسانی است واقعی، و نگاهداری و گسترش این فرهنگ که فرهنگی اشراقی نامیده میشود و بر پایه نور و روشنایی و افزایش نوروزی روشنایی از طریق انسان است