گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۶۰

چرا ز اندیشه‌ای بیچاره گشتی‌؟
فرورفتی به خود غمخواره گشتی‌؟
تو را من پاره پاره جمع کردم
چرا از وسوسه صدپاره گشتی‌؟
ز دارالملک عشقم رخت بردی
در این غربت چنین آواره گشتی
زمین را بهر تو گهواره کردم
فسرده تخته گهواره گشتی
روان کردم ز سنگت آب حیوان
به سوی خشک رفتی خاره گشتی
توی فرزند جان کار تو عشق است
چرا رفتی تو و هرکاره گشتی‌؟
از آن خانه که تو صد زخم خوردی
به گرد آن در و درساره گشتی
در آن خانه که صد حلوا چشیدی
نگشتی مطمئن اماره گشتی
خمش کن گفت هشیاریت آرد
نه مست غمزهٔ خماره گشتی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۶۶۰ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1399/03/26 08:05
ساعد

سلام . این غزل به طور کامل و به زیبایی تمام توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه شماره 816 گنج حضور در خردادماه 1399 تفسیر شد .

1402/12/26 09:02
عبدالعزیز میرخزیمه

با سپاس در برنامه 753 گنج حضور هم این غزل را استاد شهبازی شرح داده اند

1399/06/03 13:09
هادی

با درود
واقعا عجیب است که جز یکی حاشیه ای زیر این شعر زیبا و سوزناک نمیبینم.

1401/09/16 14:12
فاطمه زندی

درود بر همراهان جان 

برداشت من از این غزل : ای انسان که از خدا هستی و مال خدایی....و برای خدا هستی .چرا اندیشه های وسوسه انگیز ترا بیچاره کرده ؟؟

به حدی که در خود فرو رفتی و پر از غم و غصه  شده ا ی ..ای انسان ،من ترا از ذرات عالم هستی جمع کردم و هستی واحد (یکتایی) بخشیدم .چرا وسوسه های من ذهنی ، ترا پاره پاره کرده و از یکتایی بیرون آمدی .از مَقَرِّ حکومت عشق (خداوند )بیرون آمدی و دچار غربت شدی و آواره...من ،زمین را برای تو گهواره و مهد آرامش قرار دادم تا در آن بالندگی و رشد بیابی و تو به دلیل وابستگی به زمین ( مادیات )افسرده شدی..از صلابت و سختی سنگ وجود ،آب زندگی برایت جاری کردم .اما تو از این آب زندگی فرار کردی و مجددا سفت و سخت شدی ..تو فرزند و زاییده ء عشق هستی .چرا از عشق سر بر تافتی ..و همه کاره شدی .در وادی عشق ،تو صد گونه حلوا چشیدی ،چرا مطمین نشدی و به آرامش نرسیدی ..و به دنبال نفس اماره و زیاده طلبی رفتی.خدایت از تو خواسته که خاموش باشی تا هشیار گردی ...نه اینکه سرمست از غمزه ء خماره ء دنیا گردی 

درود خدا بر روان پاک مولانای جان 

۲۵ آذر ماه ۱۴۰۱ به یاد مادر عزیزم 

فاطمه زندی 

1402/12/26 08:02
عبدالعزیز میرخزیمه

این غزل را استاد شهبازی در برنامه 753 از گنج حضور شرح داده اند