گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۵۸

اگر درد مرا درمان فرستی
وگر کشت مرا باران فرستی
وگر آن میر خوبان را به حیلت
ز خانه جانب میدان فرستی
وگر ساقی جان عاشقان را
میان حلقه مستان فرستی
همه ذرات عالم زنده گردد
چو جانم را بر جانان فرستی
وگر لب را به رحمت برگشایی
مفرح سوی بیماران فرستی
به دربان گفته‌ای مگذار ما را
مرا هر دم بر دربان فرستی
منم کشتی در این بحر و نشاید
که بر من باد سرگردان فرستی
همی‌خواهم که کشتیبان تو باشی
اگر بر عاشقان طوفان فرستی
مرا تا کی مها چون ارمغانی
به پیش این و پیش آن فرستی
دل بریان عاشق باده خواهد
تو او را غصه و گریان فرستی
یکی رطلی گران برریز بر وی
از آن رطلی که بر مردان فرستی
دل و جان هر دو را در نامه پیچم
اگر تو نامه پنهان فرستی
تو چون خورشید از مشرق برآیی
جهان بی‌خبر را جان فرستی
چه باشد ای صبا گر این غزل را
به خلوتخانه سلطان فرستی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر درد مرا درمان فرستی
وگر کشت مرا باران فرستی
هوش مصنوعی: اگر تو درد من را بهبود بخشی یا اگر به خاطر باران جانم را بگیری، مشکلی نیست.
وگر آن میر خوبان را به حیلت
ز خانه جانب میدان فرستی
هوش مصنوعی: اگر بتوانی آن جوان زیبا را به نیرنگ از خانه به سمت میدان بفرستی،
وگر ساقی جان عاشقان را
میان حلقه مستان فرستی
هوش مصنوعی: اگر ای ساقی جان عاشقان را در جمع مستان بفرستی و برایشان نوشیدنی بیاوری،
همه ذرات عالم زنده گردد
چو جانم را بر جانان فرستی
هوش مصنوعی: همه چیز در جهان زنده و حیاتی جدید می‌یابد اگر تو جانم را به محبوب برسانی.
وگر لب را به رحمت برگشایی
مفرح سوی بیماران فرستی
هوش مصنوعی: اگر لبخند محبت را به دیگران هدیه دهی، دل بیماران را شاد خواهی کرد.
به دربان گفته‌ای مگذار ما را
مرا هر دم بر دربان فرستی
هوش مصنوعی: به دربان گفته‌ای که ما را راه ندهد و هر بار که می‌خواهی ما را به او بفرستی.
منم کشتی در این بحر و نشاید
که بر من باد سرگردان فرستی
هوش مصنوعی: من مانند یک کشتی در این دریا هستم و نمی‌توانی بادهای سرگردان را به سمت من بفرستی.
همی‌خواهم که کشتیبان تو باشی
اگر بر عاشقان طوفان فرستی
هوش مصنوعی: من می‌خواهم که تو رهبر و هدایت‌گر من باشی، اگر بر دل‌باختگان طوفانی بفرستی.
مرا تا کی مها چون ارمغانی
به پیش این و پیش آن فرستی
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که مرا مانند یک هدیه به این سو و آن سو می‌فرستی.
دل بریان عاشق باده خواهد
تو او را غصه و گریان فرستی
هوش مصنوعی: دل سوخته و عاشق، نوشیدنی خواهد. تو باید غم و اندوه او را به گریه تبدیل کنی.
یکی رطلی گران برریز بر وی
از آن رطلی که بر مردان فرستی
هوش مصنوعی: در این بیت به صورتی نمادین گفته شده که بر کسی که سزاوار است، از همان چیزی بریز که برای مردان ارجمند می‌فرستی. به نوعی اشاره به احترام و ارزشی است که باید به افراد شایسته داد و نشان می‌دهد که باید با دلگرمی و بزرگواری به آن‌ها توجه کرد.
دل و جان هر دو را در نامه پیچم
اگر تو نامه پنهان فرستی
هوش مصنوعی: اگر تو نامه‌ای پنهان برایم بفرستی، من هم دل و جانم را در نامه‌ام می‌پیچم.
تو چون خورشید از مشرق برآیی
جهان بی‌خبر را جان فرستی
هوش مصنوعی: تو مانند خورشیدی که از سمت مشرق طلوع می‌کند، به دنیا جان می‌دهی و از بی‌خبری آن آگاهش می‌سازی.
چه باشد ای صبا گر این غزل را
به خلوتخانه سلطان فرستی
هوش مصنوعی: ای نسیم، اگر این شعر را به خلوتگاه پادشاه برسانی، چه می‌شود؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۶۵۸ به خوانش فاطمه زندی