غزل شمارهٔ ۲۶۵۷
دلا تا نازکی و نازنینی
برو که نازنینان را نبینی
در این رنگی دلا تا تو بلنگی
نیابی در چنان تا تو چنینی
در آیینه نبینی روی خوبان
که تا با خوی زشتت همنشینی
تو زیبا شو که این آیینه زیباست
تو بیچین شو که آیینه است چینی
مشو پنهان که غیرت در کمین است
همیبیند تو را کاندر کمینی
ز خود پنهان شدی سر درکشیدی
ببستی چشم تا خود را نبینی
به لب یاسین همیخوانی ولیکن
ز کینه جمله تن دندان چو سینی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلا تا نازکی و نازنینی
برو که نازنینان را نبینی
هوش مصنوعی: ای دل، برو به جایی که نرم و لطیفی وجود ندارد، تا نازنینان را مشاهده نکنی.
در این رنگی دلا تا تو بلنگی
نیابی در چنان تا تو چنینی
هوش مصنوعی: اگر تو در این عالم دچار نوسان نشوی، هرگز به آن جلد و حالتی که خواستهای نخواهی رسید.
در آیینه نبینی روی خوبان
که تا با خوی زشتت همنشینی
هوش مصنوعی: اگر در آینه به چهره خوبان نگاه نکنید، دلیلش این است که با اخلاق بد خود در کنار آنها هستید.
تو زیبا شو که این آیینه زیباست
تو بیچین شو که آیینه است چینی
هوش مصنوعی: زیبا شو چونکه این آیینه هم زیباست و بینقص باش چونکه آیینه هر نقصی را نمایش میدهد.
مشو پنهان که غیرت در کمین است
همیبیند تو را کاندر کمینی
هوش مصنوعی: پنهان نشو، زیرا غیرت در انتظار است و تو را میبیند که در کمین هستی.
ز خود پنهان شدی سر درکشیدی
ببستی چشم تا خود را نبینی
هوش مصنوعی: تو از خود پنهان شدی و به درون خود رفتی، چشمانت را بستی تا خود را نبینی.
به لب یاسین همیخوانی ولیکن
ز کینه جمله تن دندان چو سینی
هوش مصنوعی: تو به یاسین (سورهای از قرآن) با صدای زیبا میخوانی، اما از کینه و دشمنی، همه وجودت مثل دندانی است که در ظرفی (سینی) تلنبار شده است.