گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۵۴

ببین این فتح ز استفتاح تا کی
ز ساقی مست شو زین راح تا کی
در این اقداح صورت راح جانی است
نظاره صورت اقداح تا کی
چو مرغابی ز خود برساز کشتی
صداع کشتی و ملاح تا کی
تو سباحی و از سباح زادی
فسانه و باد هر سباح تا کی
نفخت فیه جان بخشی است هر صبح
فراق فالق الاصباح تا کی
چو جان بالغان لوحی است محفوظ
مثال کودکان ز الواح تا کی
چو فرموده‌ست رزقت ز آسمان است
زمین شوریدن ای فلاح تا کی
از آن باغ است این سیب زنخدان
قناعت بر یکی تفاح تا کی
جراحت راست دارو حسن یوسف
دوا جستن ز هر جراح تا کی
ز هر جزوت چو مطرب می‌توان ساخت
ز چشمت ساختن نواح تا کی
چو نفس واحدیم از خلق و از بعث
جدا باشیدن ارواح تا کی
دهان بربند در دریا صدف وار
دهان بگشاده چون تمساح تا کی
دهان بربند و قفلی بر دهان نه
ز ضایع کردن مفتاح تا کی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ببین این فتح ز استفتاح تا کی
ز ساقی مست شو زین راح تا کی
هوش مصنوعی: ببین این پیروزی از شروع تا چه زمانی ادامه دارد؛ از می‌نوشی و سِرور بگذر، تا چه زمانی این حال‌وهوای خوش را ادامه می‌دهی؟
در این اقداح صورت راح جانی است
نظاره صورت اقداح تا کی
هوش مصنوعی: در این دنیا، زیبایی و جذابیت موقتی است و انسان باید بداند که زیبایی پاسخی به عمق وجود او نیست. بنابراین، تا چه زمانی باید تنها به تماشای زیبایی‌های ظاهری بپردازیم؟
چو مرغابی ز خود برساز کشتی
صداع کشتی و ملاح تا کی
هوش مصنوعی: مثل مرغابی که از خود دور می‌شود، به یاد دریانوردی می‌افتم که تا کی باید در دریای مشکلات و چالش‌ها بچرخد.
تو سباحی و از سباح زادی
فسانه و باد هر سباح تا کی
هوش مصنوعی: تو شناگر ماهری هستی و داستان تو از داستان‌های شناگران دیگر فراتر است. اما هربار که بادی می‌وزد، تا کی می‌توانی به دریا ادامه دهی؟
نفخت فیه جان بخشی است هر صبح
فراق فالق الاصباح تا کی
هوش مصنوعی: هر صبح که می‌رسد، جان‌پاشی و حیات تازه‌ای به انسان می‌دهد، اما فراق و جدایی از محبوب همچنان ادامه دارد. تا چه زمانی باید این وضعیت را تحمل کرد؟
چو جان بالغان لوحی است محفوظ
مثال کودکان ز الواح تا کی
هوش مصنوعی: روح بزرگسالان مانند لوحی است که محفوظ و نگهداری شده است، اما روح کودکان مانند لوح‌های خام و ناپخته است که هنوز نیاز به یادگیری و شکل‌گیری دارند. این مقایسه نشان می‌دهد که تا چه زمانی باید منتظر بمانیم تا این لوح‌ها (روح‌ها) به شکلی کامل و بالغ برسند.
چو فرموده‌ست رزقت ز آسمان است
زمین شوریدن ای فلاح تا کی
هوش مصنوعی: اگر روزی تو به تو وعده داده شده که روزی‌ات از آسمان می‌آید، چرا در زمین برای به دست آوردن آن تلاش می‌کنی؟ ای کشاورز، تا کی باید این کار را ادامه بدهی؟
از آن باغ است این سیب زنخدان
قناعت بر یکی تفاح تا کی
هوش مصنوعی: این سیب زیبا و جذاب نمادی از قناعت و رضایت است که از آن باغ به دست آمده است. اما تا کی می‌توانی صرفاً به یک میوه بسنده کنی؟
جراحت راست دارو حسن یوسف
دوا جستن ز هر جراح تا کی
هوش مصنوعی: زخم و آسیب قلبی که بر دوش دارم، یک معجزه است که مانند حسن یوسف بهبود پیدا می‌کند. اما تا کی باید از هر جراح و درمانگر کمک بگیرم تا بهبود یابم؟
ز هر جزوت چو مطرب می‌توان ساخت
ز چشمت ساختن نواح تا کی
هوش مصنوعی: هر بخشی از وجود تو مانند سازی است که می‌توان از آن موسیقی ساخت، اما تا چه زمانی می‌توان با نگاه تو نغمه‌های تازه‌ای سرود؟
چو نفس واحدیم از خلق و از بعث
جدا باشیدن ارواح تا کی
هوش مصنوعی: ما همگی یکی هستیم و از آفرینش و رستاخیز جدا نیستیم. ارواح ما تا چه زمانی باید از یکدیگر دور باشند؟
دهان بربند در دریا صدف وار
دهان بگشاده چون تمساح تا کی
هوش مصنوعی: در برابر آب یا مشکلات، بهتر است سکوت کنی و خود را همچون صدف محفوظ نگه‌داری، زیرا گاهی اوقات بیان کردن احساسات و مشکلات شبیه به حرکت تمساح و خطرناک است. پس برای پیشگیری از دردسر و آسیب، تا کی می‌خواهی همچنان به گشاده‌گویی ادامه دهی؟
دهان بربند و قفلی بر دهان نه
ز ضایع کردن مفتاح تا کی
هوش مصنوعی: سکوت کن و از گفت‌وگو خودداری کن، زیرا با بی‌مبالاتی هرگونه حرفی را از دست می‌دهی و کلید به دست نخواهی داشت.