غزل شمارهٔ ۲۶۵۱
کریما تو گلی یا جمله قندی
که چون بینی مرا چون گل بخندی
عزیزا تو به بستان آن درختی
که چون دیدم تو را بیخم بکندی
چه کم گردد ز جاهت گر بپرسی
که چونی در فراقم دردمندی
من آنم کز فراقت مستمندم
تو آنی که خلاص مستمندی
در این مطبخ هزاران جان به خرج است
ببین تو ای دل پرخون که چندی
چو حلقه بر درت گرچه مقیمم
چه چاره چون تو بر بام بلندی
بیا ای زلف چوگان حکم داری
که چون گویم در این میدان فکندی
سپند از بهر آن باشد که سوزد
دلا میسوز دلبر را سپندی
بیا ای جام عشق شمس تبریز
که درد کهنه را تو سودمندی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کریما تو گلی یا جمله قندی
که چون بینی مرا چون گل بخندی
هوش مصنوعی: ای مهربان، تو مانند گلی یا همهتان مثل قند هستید؛ وقتی مرا میبینی، مانند گل میخندی.
عزیزا تو به بستان آن درختی
که چون دیدم تو را بیخم بکندی
هوش مصنوعی: عزیزم، تو مانند درختی هستی که در باغ قرار دارد و وقتی تو را دیدم، آن درخت را بدون شاخهاش تصور کردم.
چه کم گردد ز جاهت گر بپرسی
که چونی در فراقم دردمندی
هوش مصنوعی: اگر از حال و روز من در جدایی بپرسی، آیا به مقام و جایگاهت آسیب میرسد؟
من آنم کز فراقت مستمندم
تو آنی که خلاص مستمندی
هوش مصنوعی: من کسی هستم که از دوریات دچار فقر و پریشانی هستم و تو آن کسی هستی که میتوانی مرا از این پریشانی نجات دهی.
در این مطبخ هزاران جان به خرج است
ببین تو ای دل پرخون که چندی
هوش مصنوعی: در این آشپزخانه هزاران زندگی به خطر افتاده است، پس ای دل غمگین، به این موضوع خوب توجه کن که چه مدت از این وضعیت میگذرد.
چو حلقه بر درت گرچه مقیمم
چه چاره چون تو بر بام بلندی
هوش مصنوعی: اگرچه من در کنار درت هستم، چه میتوانم کرد وقتی تو در اوج بلندی قرار داری؟
بیا ای زلف چوگان حکم داری
که چون گویم در این میدان فکندی
هوش مصنوعی: بیا ای زلفی که مثل چوب چمن بازی میکنی، چون میگویم در این میدان به چه صورت بر اثر زیبات میافکنی.
سپند از بهر آن باشد که سوزد
دلا میسوز دلبر را سپندی
هوش مصنوعی: سپند برای این است که بسوزد، دل را میسوزاند، همچنان که دلبر نیز شعلهی سوزان خود را دارد.
بیا ای جام عشق شمس تبریز
که درد کهنه را تو سودمندی
هوش مصنوعی: ای جام عشق شمس تبریز، بیا که تو درمانی برای دردهای قدیمی من هستی.