غزل شمارهٔ ۲۶۲۵
گر علم خرابات تو را همنفسستی
این علم و هنر پیش تو باد و هوسستی
ور طایر غیبی به تو بر سایه فکندی
سیمرغ جهان در نظر تو مگسستی
گر کوکبه شاه حقیقت بنمودی
این کوس سلاطین بر تو چون جرسستی
گر صبح سعادت به تو اقبال نمودی
کی دامن و ریش تو به دست عسسستی
گر پیش روان بر تو عنایت فکنندی
فکری که به پیش دل توست آن سپسستی
معکوس شنو گر نبدی گوش دل تو
از دفتر عشاق یکی حرف بسستی
گوید همه مردند یکی بازنیامد
بازآمده دیدی اگر آن گیج کسستی
لرزان لهب جان تو از صرصر مرگ است
لرزان نبدی گر ز بقا مقتبسستی
همراه خسان گر نبدی طبع خسیست
در حلق تو این شربت فانی چو خسستی
طفل خرد تو به تبارک برسیدی
در مکتب شادی ز کجا در عبسستی
خاموش که اینها همه موقوف به وقت است
گر وقت بدی داعیه فریادرسستی
غزل شمارهٔ ۲۶۲۴: برخیز که جان است و جهان است و جوانیغزل شمارهٔ ۲۶۲۶: ای دل تو در این غارت و تاراج چه دیدی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر علم خرابات تو را همنفسستی
این علم و هنر پیش تو باد و هوسستی
هوش مصنوعی: اگر در خراباتی که میگردی، کسی مانند تو علم و دانش داشته باشد، پس این علم و هنر در مقابل تو و تمایلاتت هیچ ارزشی ندارد.
ور طایر غیبی به تو بر سایه فکندی
سیمرغ جهان در نظر تو مگسستی
هوش مصنوعی: اگر پرندهای از عالم غیب بر تو سایه اندازد، در نظر تو همانند سیمرغ بزرگ جهان، به اندازه یک مگس کوچک خواهد بود.
گر کوکبه شاه حقیقت بنمودی
این کوس سلاطین بر تو چون جرسستی
هوش مصنوعی: اگر نشان حقیقی سلطنت را به نمایش میگذاشتی، این صداهای سلطنتی بر تو مانند زنگی مینواخت.
گر صبح سعادت به تو اقبال نمودی
کی دامن و ریش تو به دست عسسستی
هوش مصنوعی: اگر روز خوشبختی به تو رو آورد، آیا نمیدانی که دامن و ریش تو در دست مأموران است؟
گر پیش روان بر تو عنایت فکنندی
فکری که به پیش دل توست آن سپسستی
هوش مصنوعی: اگر روحها با محبت بر تو نظر افکنند، فکری که در دل توست، آن نیز بر تو آشکار خواهد شد.
معکوس شنو گر نبدی گوش دل تو
از دفتر عشاق یکی حرف بسستی
هوش مصنوعی: اگر گوش دلت آماده نباشد و به خوبی توجه نکنی، ممکن است از کتاب عاشقان تنها یک کلمه هم به گوشت نرسد.
گوید همه مردند یکی بازنیامد
بازآمده دیدی اگر آن گیج کسستی
هوش مصنوعی: میگوید همه مردهاند و هیچکس بازنگشته است، اما اگر به آن شخص گیج نگاه کنی، میبینی که او بازگشته است.
لرزان لهب جان تو از صرصر مرگ است
لرزان نبدی گر ز بقا مقتبسستی
هوش مصنوعی: شعلههای وجود تو به خاطر سرمای مرگ میلرزد، اگر به جاودانگی وابسته بودی، هرگز چنین نلرزیدی.
همراه خسان گر نبدی طبع خسیست
در حلق تو این شربت فانی چو خسستی
هوش مصنوعی: اگر با بدخواهان همراه باشی، ذاتی خسیس خواهی داشت. مانند آن است که تمام لذتها و خوشیهای زندگیات هم چون گیاهی بیارزش از بین خواهد رفت.
طفل خرد تو به تبارک برسیدی
در مکتب شادی ز کجا در عبسستی
هوش مصنوعی: تو ای کودک کوچک، چگونه به سرزمین زیبایی و خوشحالی رسیدی، در حالی که در جاهای بیمزه و بیفایده پرورش یافتهای؟
خاموش که اینها همه موقوف به وقت است
گر وقت بدی داعیه فریادرسستی
هوش مصنوعی: سکوت کن، زیرا همه اینها به زمان بستگی دارد. اگر زمان بد باشد، نمیتوان انتظار کمک داشت.
حاشیه ها
1397/09/06 04:12
مهدی
از اساتید گرامی خواهش میکنم توضیح مختصری در مورد معانی واژه ها و ابیات بفرمایند تا شاگردان استفاده کنند.
پیشاپیش سپاسگزارم.