گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۲

فیما تری فیما تری یا من یری و لا یری
العیش فی اکنافنا و الموت فی ارکاننا
ان تدننا طوبی لنا ان تحفنا یا ویلنا
یا نور ضؤ ناظرا یا خاطرا مخاطرا
ندعوک ربا حاضرا من قلبنا تفاخرا
فکن لنا فی ذلنا برا کریما غافرا
من می‌روم توکلی در این ره و در این سرا
اگر نواله‌ای رسد نیمی مرا نیمی تو را
خود کی رود کشتی در او که او تهی بیرون رود
کیل گهر همی‌رسد بر مشتری و مشترا
کیل گهر همی‌رسد قرص قمر همی‌رسد
نور بصر همی‌رسد اندکترین چیزها
خوش اندرآ در انجمن جز بر شکر لگد مزن
جز بر قرابی‌ها مزن جر بر بتان جان فزا

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فیما تری فیما تری یا من یری و لا یری
العیش فی اکنافنا و الموت فی ارکاننا
هوش مصنوعی: در آنچه می‌بینی، ای کسی که می‌بیند اما نمی‌بیند، زندگی در کنار ماست و مرگ در زوایای ما قرار دارد.
ان تدننا طوبی لنا ان تحفنا یا ویلنا
یا نور ضؤ ناظرا یا خاطرا مخاطرا
هوش مصنوعی: اگر نزدیک ما بیایی، خوشا به حال ما، اگر ما را در آغوش بگیری، وای بر ما، ای روشنی بخش چشمان ما، ای خاطره‌ای که در دل می‌درخشد.
ندعوک ربا حاضرا من قلبنا تفاخرا
فکن لنا فی ذلنا برا کریما غافرا
هوش مصنوعی: ما تو را از عمق قلبمان می‌خوانیم، به خاطر دلایل و برتری‌هایمان. پس ای بزرگوار، در این شرایط سخت و ذلت‌آور، برای ما رحمت و بخشش عطا کن.
من می‌روم توکلی در این ره و در این سرا
اگر نواله‌ای رسد نیمی مرا نیمی تو را
هوش مصنوعی: من به سوی مقصدی می‌روم و در این مسیر اگر روزی چیزی به ما برسد، نیمی از آن را برای من و نیمی دیگر را برای تو reserv می‌کنم.
خود کی رود کشتی در او که او تهی بیرون رود
کیل گهر همی‌رسد بر مشتری و مشترا
هوش مصنوعی: نمی‌توان خود را غرق در دریا کرد و از عمق آن خالی بیرون آمد. مانند کشتی که در آب می‌راند، اگر خالی باشد به مروارید نمی‌رسد.
کیل گهر همی‌رسد قرص قمر همی‌رسد
نور بصر همی‌رسد اندکترین چیزها
هوش مصنوعی: ذرات کوچک و ارزشمند در می‌آیند، ماه کامل نیز می‌تابد و نور چشم نیز به ما می‌رسد. حتی کمترین چیزها نیز به ما می‌رسند و اهمیت دارند.
خوش اندرآ در انجمن جز بر شکر لگد مزن
جز بر قرابی‌ها مزن جر بر بتان جان فزا
هوش مصنوعی: به جمع ما خوش آمدی، اما فقط از چیزهای شیرین و خوشبو صحبت کن، از توهین و رفتار ناشایست پرهیز کن و فقط درباره زیبایی‌های جان‌افزا و دلنشین صحبت کن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۶۲ به خوانش پزی ساتکنی عندلیب