گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۱۲

در کوی کی می‌گردی ای خواجه چه می‌خواهی
پابسته شدی چون من زان دلبر خرگاهی
گر بسته شدی از وی رسته ز همه بندی
نی خدمت کس خواهی نی خسروی و شاهی
شد خدمت تو دستان چون خدمت سرمستان
در آب سجود آری بی‌مسله چو ماهی
چون مست و خراب آمد سجده گهش آب آمد
فارغ ز ثواب آمد فرد از ره و بیراهی
کو ره چو در این آبی کو سجده چو محرابی
نی ظالم و نی تایب نی ذاکر و نی ساهی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در کوی کی می‌گردی ای خواجه چه می‌خواهی
پابسته شدی چون من زان دلبر خرگاهی
هوش مصنوعی: ای دوست، به کجا می‌روی و چه هدفی داری؟ تو نیز مانند من به خاطر عشق به آن معشوق در این مکان ماندگار شده‌ای.
گر بسته شدی از وی رسته ز همه بندی
نی خدمت کس خواهی نی خسروی و شاهی
هوش مصنوعی: اگر از او جدا شوی، به هیچ کس نیازی نخواهی داشت و نه به مقام و شغل ملکه یا شاهی.
شد خدمت تو دستان چون خدمت سرمستان
در آب سجود آری بی‌مسله چو ماهی
هوش مصنوعی: دست‌های من در خدمت تو مانند دستان مست‌ها در آب، روحشان در حال سجود است. این کار هیچ مشکلی ندارد، مانند ماهی که به راحتی در آب حرکت می‌کند.
چون مست و خراب آمد سجده گهش آب آمد
فارغ ز ثواب آمد فرد از ره و بیراهی
هوش مصنوعی: وقتی که در حال مستی و خرابی به سجده می‌افتد، مانند آب روان می‌شود و از پاداش و اجر کارش بی‌نیاز می‌گردد. او از مسیر درست و نادرست، به یک فردیت خاص دست می‌یابد.
کو ره چو در این آبی کو سجده چو محرابی
نی ظالم و نی تایب نی ذاکر و نی ساهی
هوش مصنوعی: در این مکان، هیچ راهی وجود ندارد و زمین همچون سجده‌ای نیست. نه ظالمی هست و نه تائب، نه ذاکری و نه غافلی.