غزل شمارهٔ ۲۶۱۱
جانا تو بگو رمزی از آتش همراهی
من دم نزنم زیرا دم مینزند ماهی
بر خیمه این گردون تو دوش قنق بودی
مه سجده همیکردت ای ایبک خرگاهی
خورشید ز تو گشته صاحب کله گردون
وز بخشش تو دیده این ماه سما ماهی
کی هر دو یکی گردد تو آتش و من روغن
وین قسمت چو آمد تو یوسف و من چاهی
هر چند که این جوشم از آتش تو باشد
من بنده آن خلعت گر رانی و گر خواهی
این دانش من گشته بر دانش تو پرده
فریاد من مسکین از دانش و آگاهی
گه از می و از شاهد گویم مثل لطفش
وین هر دو کجا گنجد در وحدت اللهی
شمس الحق تبریزی صبحی که تو خندانی
کی شب بودش در پی یا زحمت بیگاهی
غزل شمارهٔ ۲۶۱۰: چون بسته کنی راهی آخر بشنو آهیغزل شمارهٔ ۲۶۱۲: در کوی کی میگردی ای خواجه چه میخواهی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جانا تو بگو رمزی از آتش همراهی
من دم نزنم زیرا دم مینزند ماهی
هوش مصنوعی: عزیزم، تو بگو که دربارهی عشق و آتش دل من چیزی نگویم، چون در این میان، خود عشق هم سکوت کرده است.
بر خیمه این گردون تو دوش قنق بودی
مه سجده همیکردت ای ایبک خرگاهی
هوش مصنوعی: دیشب در زیر این آسمان، ماه برای تو بسیار زیبا بود و همچنان در حال سجده و احترام به تو بود ای ایبک که در خیمهات زندگی میکنی.
خورشید ز تو گشته صاحب کله گردون
وز بخشش تو دیده این ماه سما ماهی
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر تو به پادشاهی آسمان رسیده و بخشش تو باعث شده تا این ماه، زیباترین ماه در آسمان شود.
کی هر دو یکی گردد تو آتش و من روغن
وین قسمت چو آمد تو یوسف و من چاهی
هوش مصنوعی: وقتی که تو و من یکی شویم، مثل آتش و روغن خواهیم بود. وقتی این اتفاق بیفتد، تو مانند یوسف و من مانند چاه خواهم بود.
هر چند که این جوشم از آتش تو باشد
من بنده آن خلعت گر رانی و گر خواهی
هوش مصنوعی: هرچند که این شور و شوقی که دارم به خاطر عشق توست، من به هر حال بنده و خدمتگزار تو هستم، حتی اگر مرا برانی یا اگر بخواهی کنارم بمانی.
این دانش من گشته بر دانش تو پرده
فریاد من مسکین از دانش و آگاهی
هوش مصنوعی: دانش من موجب شده که از دانش تو پنهان بماند و ناله من از کمدانشی و ناآگاهی خودم است.
گه از می و از شاهد گویم مثل لطفش
وین هر دو کجا گنجد در وحدت اللهی
هوش مصنوعی: گاهی از شراب و زیباییهای محبوب سخن میگویم، مانند لطف و رحمتش، ولی چگونه میتوان این دو را در عینیت واحد الهی جا داد؟
شمس الحق تبریزی صبحی که تو خندانی
کی شب بودش در پی یا زحمت بیگاهی
هوش مصنوعی: وقتی تو میخندی، سپیدهدمی فرامیرسد که شبهای گذشتهاش به هیچ وجه احساس خستگی و زحمت نداشته است.
حاشیه ها
1398/04/30 20:06
..
این دانش من گشته بر دانش تو پرده..