گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۰۴

آن چهره و پیشانی شد قبله حیرانی
تشویش مسلمانی ای مه تو که را مانی
من واله یزدانم در حلقه مردانم
زین بیش نمی‌دانم ای مه تو که را مانی
هم بنده و آزادم ویرانه و آبادم
هم بی‌دل و دلشادم ای مه تو که را مانی
هر جسم که بر سر شد جان گشت و قلندر شد
هم مؤمن و کافر شد ای مه تو که را مانی
شاد آنک نهد پایی در لجه دریایی
با دیده بینایی ای مه تو که را مانی
باشد ز توام مفخر فارغ شدم از دلبر
از طعنه و از تسخر ای مه تو که را مانی
من زان سوی دولابم زان جانب اسبابم
تو محو کن القابم ای مه تو که را مانی
بر عاشق دوتاقد آن کس که همی‌خندد
زان خنده چه بربندد ای مه تو که را مانی
شمس الحق تبریزی در لخلخه آمیزی
ای جان و جهان می‌زد ای مه تو که را مانی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن چهره و پیشانی شد قبله حیرانی
تشویش مسلمانی ای مه تو که را مانی
هوش مصنوعی: آن چهره و پیشانی تبدیل به راهنمایی برای افرادی شده که در حیرت و تشویش ایمان خود به سر می‌برند. ای ماه زیبا، تو چه کسی را هدایت می‌کنی؟
من واله یزدانم در حلقه مردانم
زین بیش نمی‌دانم ای مه تو که را مانی
هوش مصنوعی: من عاشق خدا هستم و در جمع مردان قرار دارم. بیشتر از این نمی‌دانم، ای ماه! تو به چه کسی وابسته‌ای؟
هم بنده و آزادم ویرانه و آبادم
هم بی‌دل و دلشادم ای مه تو که را مانی
هوش مصنوعی: من هم بنده‌ام و هم آزاد، در شرایط خراب و آباد قرار دارم. هم بدون دل هستم و هم با دلی شاد. ای مه، تو با چه کسی می‌مانی؟
هر جسم که بر سر شد جان گشت و قلندر شد
هم مؤمن و کافر شد ای مه تو که را مانی
هوش مصنوعی: هر چیز که به نهایت خود می‌رسد، روح آن‌ را آزاد می‌کند و به نوعی رشد و تحول می‌یابد. همچنین در این تحول، افراد می‌توانند به ایمان یا کفر برسند. ای ماه، تو روزی به چه کسی تعلق داری؟
شاد آنک نهد پایی در لجه دریایی
با دیده بینایی ای مه تو که را مانی
هوش مصنوعی: خوشحال آن کسی است که با دیدی روشن پا به دریا می‌گذارد. ای ماه، تو که کسی را در بر داری.
باشد ز توام مفخر فارغ شدم از دلبر
از طعنه و از تسخر ای مه تو که را مانی
هوش مصنوعی: من از محبوبم رها شده‌ام و دیگر از نیش و کنایه‌ها و تمسخرها نگران نیستم، زیرا تو ای ماه، هیچ‌کس جز تو را نمی‌خواهم.
من زان سوی دولابم زان جانب اسبابم
تو محو کن القابم ای مه تو که را مانی
هوش مصنوعی: من از آن طرف گردونه سرنوشت هستم و از آن سو به وسیله‌ها و شرایط وابسته‌ام. ای ماه، نام‌ها و عناوین مرا فراموش کن، تو به چه کسی تعلق داری؟
بر عاشق دوتاقد آن کس که همی‌خندد
زان خنده چه بربندد ای مه تو که را مانی
هوش مصنوعی: عاشق به دو حال است؛ آن کسی که با خنده‌هایش دیگران را تحت تأثیر قرار می‌دهد، باید بداند که این خنده‌اش چه تأثیری دارد. ای ماه، تو در کنار چه کسی هستی؟
شمس الحق تبریزی در لخلخه آمیزی
ای جان و جهان می‌زد ای مه تو که را مانی
هوش مصنوعی: شمس الحق تبریزی در حال شادی و شوق، جان و دنیا را به حرکت در می‌آورد. ای ماه، تو برای چه کسی باقی مانده‌ای؟

حاشیه ها

1399/01/10 08:04
..

فارغ شدم از دلبر..