گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۷۷

هَمرَنگِ جَماعَت شو تا لذتِ جان بینی
دَر کویِ خَرابات آ تا دُردکشان بینی
دَرکش قَدحِ سودا هِلْ تا بِشَوی رُسوا
بَربَند دو چَشمِ سَر تا چَشمِ نَهان بینی
بُگشای دو دَست خود گَر مِیْلِ کنارَستَت
بِشکَن بُتِ خاکی را تا رویِ بُتان بینی
اَز بَهرِ عَجوزی را تا چَند کَشی کابین
وَز بَهرِ سه‌نان تا کِی شمشیر و سِنان بینی
نَک ساقیِ بی‌جوری دَر مَجلسِ او دوری
دَر دور دَرآ بِنشین تا کِی دَوَران بینی
این جاست رِبا نیکو جانی دِه و صَد بِستان
گرگی و سَگی کَم کُن تا مِهرِ شَبان بینی
شَب یار هَمی‌گردَد خَشخاش مَخور اِمشب
بَربَند دَهان از خور تا طَعمِ دَهان بینی
گویی که فُلانی را بُبرید زِ مَن دُشمن
رو تَرکِ فُلانی گو تا بیست فُلان بینی
اَندیشه مَکُن اِلا از خالقِ اَندیشه
اَندیشهِ جانان بِهْ کاندیشهِ نان بینی
با وُسعَتِ اَرض‌الله بَر حَبس چه چَفسیدی
زِ اندیشه گره کَم زَن تا شَرحِ جَنان بینی
خامُش کُن از این گُفتن تا گُفت بَری باری
از جان و جَهان بُگذَر تا جان و جَهان بینی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هَمرَنگِ جَماعَت شو تا لذتِ جان بینی
دَر کویِ خَرابات آ تا دُردکشان بینی
هوش مصنوعی: به جمع مردم بپیوند و مانند آن‌ها رفتار کن تا لذت واقعی زندگی را در دوران شادی و میگساری تجربه کنی و درد و رنج آنان را که گرفتار مشکلات و سُقوط شده‌اند، ببینی.
دَرکش قَدحِ سودا هِلْ تا بِشَوی رُسوا
بَربَند دو چَشمِ سَر تا چَشمِ نَهان بینی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی رسوا نشوی، قدحی از شراب را درک کن و با بستن چشمانت، به آنچه در دل داری نگاه کن.
بُگشای دو دَست خود گَر مِیْلِ کنارَستَت
بِشکَن بُتِ خاکی را تا رویِ بُتان بینی
هوش مصنوعی: اگر علاقه‌مند به نزدیکی به کسی هستی، دست‌های خود را باز کن و با شکستن بت‌های خاکی، توانایی دیدن زیبایی‌های آنها را پیدا کن.
اَز بَهرِ عَجوزی را تا چَند کَشی کابین
وَز بَهرِ سه‌نان تا کِی شمشیر و سِنان بینی
هوش مصنوعی: تا کی به خاطر یک زن پیر باید خودت را به زحمت بیندازی و برای کسب روزی برای او تلاش کنی؟ این همه زحمت و تلاش برای تامین نان کافی، تو را به کجا خواهد برد؟
نَک ساقیِ بی‌جوری دَر مَجلسِ او دوری
دَر دور دَرآ بِنشین تا کِی دَوَران بینی
هوش مصنوعی: ای ساقی، بی‌حالی تو چشم‌گیر است، بیا و در این مجلس بنشین. تا کی می‌خواهی دوران زندگی و سرنوشت را تماشا کنی؟
این جاست رِبا نیکو جانی دِه و صَد بِستان
گرگی و سَگی کَم کُن تا مِهرِ شَبان بینی
هوش مصنوعی: در اینجا، نیکو و پر ارزش را بپذیر و از دیگران کمتر بگیر. تلاش کن تا فضای مناسبی به وجود آوری که محبت و دوستی را مانند چراغ شبان مشاهده کنی.
شَب یار هَمی‌گردَد خَشخاش مَخور اِمشب
بَربَند دَهان از خور تا طَعمِ دَهان بینی
هوش مصنوعی: امشب به خواب نرو و حواست را جمع کن، چون ممکن است فرصتی برای تجربه‌ای خاص پیش آید و بهتر است از خوردن و نوشیدن پرهیز کنی تا بتوانی طعم و لذت آن را به خوبی درک کنی.
گویی که فُلانی را بُبرید زِ مَن دُشمن
رو تَرکِ فُلانی گو تا بیست فُلان بینی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که شخصی از من دور شده و دشمنی را به یادم می‌آورد. به او بگو که تا بیست بار از آن فلانی یاد کند، من هم آن را می‌بینم.
اَندیشه مَکُن اِلا از خالقِ اَندیشه
اَندیشهِ جانان بِهْ کاندیشهِ نان بینی
هوش مصنوعی: فقط به فکر خالق اندیشه باش، زیرا تفکر درباره‌ی معشوق تو را به درک نان و روزی خواهد رساند.
با وُسعَتِ اَرض‌الله بَر حَبس چه چَفسیدی
زِ اندیشه گره کَم زَن تا شَرحِ جَنان بینی
هوش مصنوعی: دنیا به اندازه‌ای وسیع است که چرا خود را در قید و بندهای فکری محصور کرده‌ای؟ کمی از نگرانی‌ها کناره‌گیری کن تا زیبایی‌ها و نعمت‌های بهشت را ببینی.
خامُش کُن از این گُفتن تا گُفت بَری باری
از جان و جَهان بُگذَر تا جان و جَهان بینی
هوش مصنوعی: سکوت کن و از این صحبت کردن دست بردار، زیرا با این حرف‌ها فقط بار سنگینی بر دوش جان و دنیای خود می‌گذاری. باید از این افکار و دنیای مادی عبور کنی تا به حقیقت جان و جهان برسید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۵۷۷ به خوانش علی اسلامی مذهب