غزل شمارهٔ ۲۵۶۷
افتاد دل و جانم در فتنه طراری
سنگینک جنگینک سر بسته چو بیماری
آید سوی بیخوابی خواهد ز درش آبی
آب چه که میخواهد تا درفکند ناری
گوید که به اجرت ده این خانه مرا چندی
هین تا چه کنی سازم از آتشش انباری
گه گوید این عرصه کاین خانه برآوردی
بودهست از آن من تو دانی و دیواری
دیوار ببر زین جا این عرصه به ما واده
در عرصه جان باشد دیوار تو مرداری
آن دلبر سروین قد در قصد کسی باشد
در کوی همیگردد چون مشتغل کاری
ناگه بکند چاهی ناگه بزند راهی
ناگه شنوی آهی از کوچه و بازاری
جان نقش همیخواند میداند و میراند
چون رخت نمیماند در غارت او باری
ای شاه شکرخندهای شادی هر زنده
دل کیست تو را بنده جان کیست گرفتاری
ای ذوق دل از نوشت وی شوق دل از جوشت
پیش آر به من گوشت تا نشنود اغیاری
از باغ تو جان و تن پر کرده ز گل دامن
آموخت خرامیدن با تو به سمن زاری
زان گوش همیخارد کاومید چنین دارد
و آن گاه یقین دارد این از کرمت آری
تا از تو شدم دانا چون چنگ شدم جانا
بشنو هله مولانا زاری چنین زاری
تا عشق حمیاخد این مهر همیکارد
خامش که دلم دارد بیمشغله گفتاری
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
افتاد دل و جانم در فتنه طراری
سنگینک جنگینک سر بسته چو بیماری
هوش مصنوعی: دل و جانم درگیر یک فتنه و آشفتگی شدید شده است، مانند بیماریای که در خود پنهان شده و تحت تاثیر حملهای سخت قرار گرفته است.
آید سوی بیخوابی خواهد ز درش آبی
آب چه که میخواهد تا درفکند ناری
هوش مصنوعی: کسی که به بیخوابی دچار است، به دریا نزدیک میشود و آب میخواهد تا آتش درونش را تسکین دهد.
گوید که به اجرت ده این خانه مرا چندی
هین تا چه کنی سازم از آتشش انباری
هوش مصنوعی: میگوید که برای این خانه به من پول بده، تا ببینم با آتش آن چه چیزی میتوانم بسازد.
گه گوید این عرصه کاین خانه برآوردی
بودهست از آن من تو دانی و دیواری
هوش مصنوعی: بعضی مواقع میگوید که این مکان، که تو اینجا را برای خود ساختهای، از آن من بوده و تو تنها در آنجا زندگی میکنی و دیوارهای آن نیز از آن من است.
دیوار ببر زین جا این عرصه به ما واده
در عرصه جان باشد دیوار تو مرداری
هوش مصنوعی: دیوار را از اینجا بردار، زیرا این مکان به ما تعلق دارد. در عرصه جان، دیوار تو بیفایده و مرده است.
آن دلبر سروین قد در قصد کسی باشد
در کوی همیگردد چون مشتغل کاری
هوش مصنوعی: دلبر زیبا و قدبلند در پی شخصی میگردد و در خیابانها پرسه میزند، همانند کسی که مشغول کار خاصی است.
ناگه بکند چاهی ناگه بزند راهی
ناگه شنوی آهی از کوچه و بازاری
هوش مصنوعی: ناگهان کسی چاهی حفر میکند، ناگهان راهی را میسازد، و بیخبر در گوشهای صدای آهی را از میان کوچه و بازار میشنوی.
جان نقش همیخواند میداند و میراند
چون رخت نمیماند در غارت او باری
هوش مصنوعی: روح انسانی بهطور مداوم در حال خواندن و احساس کردن است. او میداند که چه میگذرد و از هر چیزی که به او آسیب بزند دوری میکند. چرا که وقتی همه چیز را از دست بدهد، در واقع، چیزی از او باقی نمیماند.
ای شاه شکرخندهای شادی هر زنده
دل کیست تو را بنده جان کیست گرفتاری
هوش مصنوعی: ای پادشاه خوشخند که شادیبخش هر دل زندهای، کیست که جانش بنده تو باشد و گرفتار عشق تو شود؟
ای ذوق دل از نوشت وی شوق دل از جوشت
پیش آر به من گوشت تا نشنود اغیاری
هوش مصنوعی: ای عشق دل، از نوشتن خوشحالیام و از جوش و خروش دل شوقی دارم. پیش بیا و به من گوش بده تا دیگران نشنوند و درک نکنند.
از باغ تو جان و تن پر کرده ز گل دامن
آموخت خرامیدن با تو به سمن زاری
هوش مصنوعی: از باغ تو، روح و بدنم پر از گل است و دامن جادویی تو به من آموخته چگونه با زیبایی و ناز راه بروم مثل سمنهای خوشبو.
زان گوش همیخارد کاومید چنین دارد
و آن گاه یقین دارد این از کرمت آری
هوش مصنوعی: از آن گوش که میخاراند، میتوان فهمید که این شخص چه حالی دارد و در این لحظه مطمئن است که این رفتار به خاطر محبت و بزرگواری توست.
تا از تو شدم دانا چون چنگ شدم جانا
بشنو هله مولانا زاری چنین زاری
هوش مصنوعی: وقتی از تو آگاهی پیدا کردم، مانند چنگی شدم که جانم به تو وابسته است. ای مولانا، این ناله و زاری را بشنو.
تا عشق حمیاخد این مهر همیکارد
خامش که دلم دارد بیمشغله گفتاری
هوش مصنوعی: تا وقتی که عشق و محبت در قلبم جاری است، این دل بیدغدغه و آرامش، هیچ سخنی نمیگوید و فقط درونش پر از مهر و صمیمیت است.
حاشیه ها
1398/02/10 15:05
سینا
در بیت نهم اگر بر اساس وزن بخوانیم : ای شا هِ شِ کَر خَن دِه ، ای شا دی ی هر زن ده بهتر است بعد از خنده فاصله ی کامل بیاید(ای به شادی نزدیک باشد تا خنده) تا در خواندن صحیح یاری رساند
1398/07/21 13:10
شقایق عسگری
بیت آخر تا عشق حمیاخد اشتباه تایپ شده؟!!!!!!
تا عشق همی خواهد...
1398/07/21 13:10
شقایق عسگری
بله سینا درست فرمودند باید بین (خنده) و (ای) فاصله باشه.
1399/10/23 10:12
ناصر از آنکارا
حمیّاخد یعنی حمیّا صورت - کسی یا عشقی که صورتش مثل حمیّا است.
1402/01/12 15:04
تورج علیزاده درخشی
در تفسیر بیت اول به نظر بنده نک مخفف ناک و پسوندی است که وقتی بعد از اسم می آید آن را به صفت تبدیل می کند پس سنگی نک به معنی بی رحم و جنگی نک به معنی آشوبگر صفت هایی می شوند برای طرار(راهزن) و سر بسته چو بیماری بر می گردد به دل و جان
افتاد دل و جانم سر بسته چو بیماری،از فتنه ی طراری سنگینک و جنگینک