گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۵

خیز صبوحی کن و درده صلا
خیز که صبح آمد و وقت دعا
کوزه پر از می کن و در کاسه ریز
خیز مزن خنبک و خم برگشا
دور بگردان و مرا ده نخست
جان مرا تازه کن ای جان‌فزا
خیز که از هر طرفی بانگ چنگ
در فلک انداخت ندا و صدا
تنتن تنتن شنو و تن مزن
وقت تو خوش ای قمر خوش‌لقا
در سرم افکن می و پابند کن
تا نروم بیهده از جا به جا
زان کف دریا‌صفت دُر‌نثار
آب درانداز چو کشتی مرا
پاره چوبی بُدم و از کفَت
گشته‌ام ای موسی جان اژدها
عازَر وقتم به دمت ای مسیح
حشر شدم از تک گور فنا
یا چو درختم که به امر رسول
بیخ کشان آمدم اندر فلا
هم تو بده هم تو بگو زین سپس
ای دهن و کف تو گنج بقا
خسرو تبریز توی شمس دین
سرور شاهان جهان علا

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عازَر وقتم به دمت ای مسیح
حشر شدم از تک گور فنا
عازر یا عاذر نام آن مردی است که عیسی (ع) او را بعد از مرگ زنده کرد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۵۵ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1393/10/20 16:01
هنگامه حیدری

در بیت دهم می فرماید:
یا چو درختم که به امر رسول
بیخ کشان آمدم اندر فلا
تلمیح به داستان تنه درختی است که مدتها نشیمن گاه پیامبر بود در مسجد و بعد از ساخته شدن منبر چون پیامبر قصد نشستن بر منبر فرمود درخت گریستن آغاز کرد و به ستون حنانه (گرینده) معروف شد که پیامبر دستور فرمود به جهت عزت و احترام به این درخت آن را مانند آدمی تشییع و تدفین نمایند. در مسجد حضرت رسول در مدینه النبی مقامی به نام ستون حنانه هم اکنون وجود دارد.

1394/09/24 11:11
سعید رمضانی

بیت هایی از این غزل توسط آقای علیرضا افتخاری در ترانه وقت دعا از آلبوم گرفتار به زیبایی خوانده شده است.