گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۴۹

چو دید آن طره کافر مسلمان شد مسلمانی
صلا ای کهنه اسلامان به مهمانی به مهمانی
دل ایمان ز تو شادان زهی استاد استادان
تو خود اسلام اسلامی تو خود ایمان ایمانی
بصیرت را بصیرت تو حقیقت را حقیقت تو
تو نور نور اسراری تو روح روح را جانی
اگر امداد لطف تو نباشد در جهان تابان
درافتد سقف این گردون بیارد رو به ویرانی
چو بردابرد جاه تو ورای هر دو کون آمد
زهی سرگشتگی جان‌ها زهی تشکیک و حیرانی
همی‌جویم به دو عالم مثالی تا تو را گویم
نمی‌یابم خداوندا نمی‌گویی که را مانی
ز درمان‌ها بری گشتم نخواهم درد را درمان
بمیرم در وفای تو که تو درمان درمانی
الا ای جان خون ریزم همی‌پر سوی تبریزم
همی‌گو نام شمس الدین اگر جایی تو درمانی
صفاتت ای مه روشن عجایب خاصیت دارد
که او مر ابر گریان را دراندازد به خندانی
ایا دولت چو بگریزی و زین بی‌دل بپرهیزی
ز لطف شاه پابرجا به دست آیی به آسانی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو دید آن طره کافر مسلمان شد مسلمانی
صلا ای کهنه اسلامان به مهمانی به مهمانی
هوش مصنوعی: وقتی آن موهای زیبا را دید، دلش به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و از کافر به مسلمان تبدیل شد. ای عزیزان قدیمی اسلام، به مهمانی بیایید!
دل ایمان ز تو شادان زهی استاد استادان
تو خود اسلام اسلامی تو خود ایمان ایمانی
هوش مصنوعی: دل من به خاطر وجود تو شاد است، ای استاد بزرگ. تو خود مظهر اسلام و ایمان هستی.
بصیرت را بصیرت تو حقیقت را حقیقت تو
تو نور نور اسراری تو روح روح را جانی
هوش مصنوعی: بینایی و آگاهی تو، حقیقت را به شکل واقعی خود نشان می‌دهد. تو خود نوری هستی که اسرار را روشن می‌کند و جانی که روح را زنده می‌سازد.
اگر امداد لطف تو نباشد در جهان تابان
درافتد سقف این گردون بیارد رو به ویرانی
هوش مصنوعی: اگر کمک و مهر تو در این دنیا نباشد، آسمان و زمین به سوی خرابی و ویرانی می‌رود.
چو بردابرد جاه تو ورای هر دو کون آمد
زهی سرگشتگی جان‌ها زهی تشکیک و حیرانی
هوش مصنوعی: وقتی که مقام و جایگاه تو فراتر از دو جهان می‌رود، این خود نشان‌دهنده‌ی شگفتی عمیق جان‌ها و ایجاد تردید و حیرت در آنهاست.
همی‌جویم به دو عالم مثالی تا تو را گویم
نمی‌یابم خداوندا نمی‌گویی که را مانی
هوش مصنوعی: در تلاش هستم تا در این دنیا و دنیای دیگر نمونه‌ای پیدا کنم که بتوانم تو را توصیف کنم. اما همچنان نمی‌توانم، ای خداوند. آیا نمی‌فرمایی که چه کسی هستی؟
ز درمان‌ها بری گشتم نخواهم درد را درمان
بمیرم در وفای تو که تو درمان درمانی
هوش مصنوعی: من از تمام درمان‌ها بی‌نیاز شده‌ام و دیگر نمی‌خواهم درد را علاج کنم. می‌میردم در وفای تو، چون تو خود بهترین درمان برای من هستی.
الا ای جان خون ریزم همی‌پر سوی تبریزم
همی‌گو نام شمس الدین اگر جایی تو درمانی
هوش مصنوعی: ای جان، خونم در حال ریختن است و به سوی تبریز روانه‌ام. نام شمس‌الدین را می‌گویم، اگر جایی هستی که به من آرامش بخشی.
صفاتت ای مه روشن عجایب خاصیت دارد
که او مر ابر گریان را دراندازد به خندانی
هوش مصنوعی: ای ماه درخشان، ویژگی‌های تو شگفت‌انگیز است، زیرا توانسته‌ای ابرهای گریان را به خندیدن واداری.
ایا دولت چو بگریزی و زین بی‌دل بپرهیزی
ز لطف شاه پابرجا به دست آیی به آسانی
هوش مصنوعی: اگر از نعمت‌ها و خوشی‌ها بگریزی و به دوری از دل‌مشغولی‌ها بپردازی، با مهربانی و لطف شاه، به راحتی به سعادت و موفقیت دست پیدا خواهی کرد.

حاشیه ها

1397/03/22 16:05
نادر..

بمیرم در وفای تو که تو درمان درمانی..