غزل شمارهٔ ۲۵۲۷
بنامیزد نگویم من که تو آنی که هر باری
زهی صورت بدان صورت نمیمانی که هر باری
بسوزد دل اگر گویم همان دلدار پیشینی
بسوزد جان اگر گویم همان جانی که هر باری
فلک هم خرقه ازرق بدرد زود تا دامن
اگر تو آستین زان سان برافشانی که هر باری
زهی خلوت زهی شاهی مسلم گشت آگاهی
اگر زان سان من و ما را برون رانی که هر باری
بنال ای بلبل بیخود که سوز دیگر آوردی
بدان دم نامه گل را نمیخوانی که هر باری
غزل شمارهٔ ۲۵۲۶: نکو بنگر به روی من نه آنم من که هر باریغزل شمارهٔ ۲۵۲۸: مروت نیست در سرها که اندازند دستاری
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بنامیزد نگویم من که تو آنی که هر باری
زهی صورت بدان صورت نمیمانی که هر باری
هوش مصنوعی: به نام تو چیزی نمیگویم، زیرا تو آنی نیستی که همیشه به همان شکل که هستی باقی بمانی. هر بار که به تو نگاه میکنم، تغییر کردهای و دیگر آن تصویر قبلی را ندارم.
بسوزد دل اگر گویم همان دلدار پیشینی
بسوزد جان اگر گویم همان جانی که هر باری
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از محبوب گذشتهام بگویم، دل من آتش میگیرد و اگر از جان عزیزم حرف بزنم، جان من دچار سوختگی میشود.
فلک هم خرقه ازرق بدرد زود تا دامن
اگر تو آستین زان سان برافشانی که هر باری
هوش مصنوعی: آسمان نیز به زودی از غم و اندوه خسته میشود، اما اگر تو زودتر دستانت را به سوی آسمان دراز کنی و آن را به نمایش بگذاری، هر بار که این کار را بکنی، تأثیرش را خواهی دید.
زهی خلوت زهی شاهی مسلم گشت آگاهی
اگر زان سان من و ما را برون رانی که هر باری
هوش مصنوعی: چه خلوتی چه سلطنتی! اگر من و تو را به این شکل از هم دور کنی، آگاهی پیدا میکنم.
بنال ای بلبل بیخود که سوز دیگر آوردی
بدان دم نامه گل را نمیخوانی که هر باری
هوش مصنوعی: ای بلبل، بیسبب و بیاختیار، ناله کن که درد و رنج جدیدی پدید آمده است. در این هنگام، تو به گل نیندیشیدهای و نامهاش را نمیخوانی، در حالی که هر بار که به این سراغ میروی، احوال او را نمیدانی.