گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۱۲

رها کن ماجرا ای جان فروکن سر ز بالایی
که آمد نوبت عشرت زمان مجلس آرایی
چه باشد جرم و سهو ما به پیش یرلغ لطفت
کجا تردامنی ماند چو تو خورشید ما رایی
درآ ای تاج و تخت ما برون انداز رخت ما
بسوزان هر چه می‌سوزی بفرما هر چه فرمایی
اگر آتش زنی سوزی تو باغ عقل کلی را
هزاران باغ برسازی ز بی‌عقلی و شیدایی
وگر رسوا شود عاشق به صد مکروه و صد تهمت
از این سویش بیالایی وزان سویش بیارایی
نه تو اجزای آبی را بدادی تابش جوهر
نه تو اجزای خاکی را بدادی حله خضرایی
نه از اجزای یک آدم جهان پرآدمی کردی
نه آنی که مگس را تو بدادی فر عنقایی
طبیبی دید کوری را نمودش داروی دیده
بگفتش سرمه ساز این را برای نور بینایی
بگفتش کور اگر آن را که من دیدم تو می‌دیدی
دو چشم خویش می‌کندی و می‌گشتی تماشایی
زهی لطفی که بر بستان و گورستان همی‌ریزی
زهی نوری که اندر چشم و در بی‌چشم می‌آیی
اگر بر زندگان ریزی برون پرند از گردون
وگر بر مردگان ریزی شود مرده مسیحایی
غذای زاغ سازیدی ز سرگینی و مرداری
چه داند زاغ کان طوطی چه دارد در شکرخایی
چه گفت آن زاغ بیهوده که سرگینش خورانیدی
نگهدار ای خدا ما را از آن گفتار و بدرایی
چه گفت آن طوطی اخضر که شکر دادیش درخور
به فضل خود زبان ما بدان گفتار بگشایی
کیست آن زاغ سرگین چش کسی کو مبتلا گردد
به علمی غیر علم دین برای جاه دنیایی
کیست آن طوطی و شکرضمیر منبع حکمت
که حق باشد زبان او چو احمد وقت گویایی
مرا در دل یکی دلبر همی‌گوید خمش بهتر
که بس جان‌های نازک را کند این گفت سودایی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رها کن ماجرا ای جان فروکن سر ز بالایی
که آمد نوبت عشرت زمان مجلس آرایی
هوش مصنوعی: عزیزم، بی‌خیال مسائل باش و این بار از روزهای خوب لذت ببر. وقت آن رسیده که به شادی و خوشی بپردازیم و مجلس را آراسته کنیم.
چه باشد جرم و سهو ما به پیش یرلغ لطفت
کجا تردامنی ماند چو تو خورشید ما رایی
هوش مصنوعی: هر کجا که نادرستی و خطای ما وجود داشته باشد، در برابر محبت و مهربانی تو چه ارزشی دارد؟ وقتی که تو مانند خورشید هستی، دیگر کدام نرمش و نیکویی می‌تواند در کنار تو دوام بیاورد؟
درآ ای تاج و تخت ما برون انداز رخت ما
بسوزان هر چه می‌سوزی بفرما هر چه فرمایی
هوش مصنوعی: بیا و وارد شو، شکوه و عظمت ما را به نمایش بگذار و لباس ما را کنار بزن. هرچه را که می‌خواهی بسوزان و هر دستوری که داری، عمل کن.
اگر آتش زنی سوزی تو باغ عقل کلی را
هزاران باغ برسازی ز بی‌عقلی و شیدایی
هوش مصنوعی: اگر به عقل کلی آسیب برسانی، به اندازه‌ای که می‌توانی باغ‌های زیبایی بسازی، فقط از نادانی و شیدایی تو بر می‌خیزد.
وگر رسوا شود عاشق به صد مکروه و صد تهمت
از این سویش بیالایی وزان سویش بیارایی
هوش مصنوعی: اگر عاشق مورد سرزنش و تهمت‌های زیادی قرار بگیرد، تو باید با زیبایی و محبت او را حمایت کنی و از او دفاع کنی.
نه تو اجزای آبی را بدادی تابش جوهر
نه تو اجزای خاکی را بدادی حله خضرایی
هوش مصنوعی: تو نه به بخش‌های آبی زندگی درخشش و نوری بخشیدی و نه به عناصر خاکی رنگ و شکوهی از سبزی عطا کردی.
نه از اجزای یک آدم جهان پرآدمی کردی
نه آنی که مگس را تو بدادی فر عنقایی
هوش مصنوعی: نه تو به تنهایی توانسته‌ای جهانی پر از آدم‌ها بسازید و نه آنقدر بزرگ و مهم هستی که مگس را هم به اندازه‌ی یک عنقا یا پرنده‌ی بزرگ و افسانه‌ای بدانی.
طبیبی دید کوری را نمودش داروی دیده
بگفتش سرمه ساز این را برای نور بینایی
هوش مصنوعی: یک پزشک، مردی نابینا را دید و دارویی برای او تجویز کرد. به او گفت که سرمه‌ای درست کند تا بتواند نور و بینایی را به دست آورد.
بگفتش کور اگر آن را که من دیدم تو می‌دیدی
دو چشم خویش می‌کندی و می‌گشتی تماشایی
هوش مصنوعی: اگر تو هم چیزی را که من دیدم، می‌دیدی، چشمانت را به‌کار می‌بردی و به دنیای زیبایی که در آن هست، می‌نگریستی.
زهی لطفی که بر بستان و گورستان همی‌ریزی
زهی نوری که اندر چشم و در بی‌چشم می‌آیی
هوش مصنوعی: چه لطفی که تو هم بر بستان و هم بر گورستان می‌بارانی! چه نوری که هم در نگاه‌ها و هم در بی‌چشمی جلوه‌ات پیدا است!
اگر بر زندگان ریزی برون پرند از گردون
وگر بر مردگان ریزی شود مرده مسیحایی
هوش مصنوعی: اگر بر زندگی‌ها بریزد، از آسمان پرندگانی به زمین می‌آیند و اگر بر مردگان بریزد، آن مردگان زنده می‌شوند مانند مسیح.
غذای زاغ سازیدی ز سرگینی و مرداری
چه داند زاغ کان طوطی چه دارد در شکرخایی
هوش مصنوعی: زاغ از چیزهای بی‌ارزش و آلوده تغذیه می‌کند، در حالی که طوطی از شیرینی‌ها و نعمت‌های خوشمزه بهره‌مند است. زاغ چه می‌داند که طوطی در دنیای شکرین و خوشمزه چه چیزهایی دارد؟
چه گفت آن زاغ بیهوده که سرگینش خورانیدی
نگهدار ای خدا ما را از آن گفتار و بدرایی
هوش مصنوعی: زاغ بیهوده‌ای چه سخنانی می‌گوید که در واقع هیچ ارزشی ندارد. ای خدا، ما را از آن‌گونه حرف‌ها و بحث‌های بی‌مورد حفظ کن.
چه گفت آن طوطی اخضر که شکر دادیش درخور
به فضل خود زبان ما بدان گفتار بگشایی
هوش مصنوعی: طوطی سبز چه سخنی گفت که برای تو شیرین و دلنشین بود، با لطف خود زبان ما را به صحبت واگشوده است.
کیست آن زاغ سرگین چش کسی کو مبتلا گردد
به علمی غیر علم دین برای جاه دنیایی
هوش مصنوعی: کیست آن زاغی که به خاطر علم غیر از علم دین، دچار گناه می‌شود و برای کسب جاه و مقام دنیوی تلاش می‌کند؟
کیست آن طوطی و شکرضمیر منبع حکمت
که حق باشد زبان او چو احمد وقت گویایی
هوش مصنوعی: کیست آن طوطی با دل زیبا و پر از دانش که وقتی صحبت می‌کند، زبانش به حقایق و آموزه‌های حضرت احمد (پیامبر اسلام) مستند باشد؟
مرا در دل یکی دلبر همی‌گوید خمش بهتر
که بس جان‌های نازک را کند این گفت سودایی
هوش مصنوعی: در دل من، یک معشوق می‌گوید که بهتر است سکوت کنی، زیرا این سخن ممکن است آسیب‌هایی به جان‌های لطیف بزند.

حاشیه ها

1395/12/02 18:03
وفایی

یرلغ یعنی فرمان و حکم پادشاه

1395/12/02 19:03
وفایی

نه تو اجزای آبی را بدادی تابش جوهر ؟
نه تو اجزای خاکی را بدادی حله خضرایی ؟
نه از اجزای یک آدم جهان پر آدمی کردی ؟
نه آنی که مگس را تو بدادی فر عنقایی ؟
کیست آن طوطی و شکر ؟ ضمیر منبع حکمت ...
دوستان چرا علامت سوال ها را نمی گذارید ؟
اینطوری معنی بیت ها عوض می شود .

1395/12/16 18:03
وفایی

کیست آن زاغ سرگین چش ؟ کسی کو مبتلا گردد
به علمی غیر علم دین برای جاه دنیایی

1395/12/17 12:03
پریشان روزگار

جناب وفایی
" کیست " وزن را در هم می ریزد، ( ار چه جنابشان در بند وزن و قافیه نبوده اند! و العلم علمان را فراموش کرده)
کی است آن زاغ سرگین چش؟ کسی کو مبتلاگردد
..