غزل شمارهٔ ۲۵۰۷
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
آیا شکستن در خیبر همان واقعه ای است که امیر المومنین در قلعه خیبر را میشکند و بیانگر تمایلات شیعی مولانا نیست؟
آیا شکستن در خیبر اشاره به واقعه ای نیست که امیر المومنین در آن در قلعه را شکستند و بیانگر تمایلات شیعی مولانا نمی باشد؟
دوست عزیزم، بابک جان
شما همونقدر که تمایلات شیعی در آثار مولانا می بینید، همونقدر هم تمایلات سنی می بینید و همونقدر هم تمایلات مسیحی و باز همونقدر هم تمایلات یهودی و جالب اینکه همونقدر هم اندیشه های کفرآمیز از نظر شرع.
اما تمام این تمایلات یه فصل مشترک دارن و جمع و جور کردن همه این تمایلات و جمع این اضداد با این فصل مشترک به عهده مخاطب هست. اون فصل مشترک هم چیزی نیست جز عشق!
بقیه اش به عهده شما!
در ادامه فرمایش دوست عزیزم ...
"حقیقت" یکی است و البته دست یافتنی.. و این خودِ ما هستیم که به هزاران دلیل، دانسته یا ندانسته، خود را بازیچه دست عقاید و اشخاص و ... و دسته بندی های پوچ ناشی از آن ساخته ایم و .. گم گشته ایم
والله همه را قبول دارم جز اندیشه های کفر آمیز !!مولانا کجا و کفرکجا؟؟ کفر با عشق جمع شدنی نیست. هست؟
اما در خصوص فرمایش دوست گرامی دوم: به نظر چاکر دسته بندی ها از زمره بازیچه ها نیستند بلکه مصادیق راه هایی هستند که مسیر های متفاوتی را طی میکنند ولی مقصد یکیست .حال یکی هموار یکی ناهموار .یکی کوتاه و یکی بلند . یکی آسان و یکی سخت...
بابک عزیزم
عرض کردم عقاید کفرآمیز از نظر شرع و البته که بعضی عقاید مولانا از دیدگاه شرع مردود هست، چه در کلیات و چه در جزئیات.
اناالحق حلاج از نظر شرع کفره. در عقاید مولوی هم از این مفاهیم کم نیست. «بشنو این نی...» از نظر شرع کفره، «بار دیگر از ملک قربان شوم / آنچ اندر وهم ناید آن شوم» از نظر شرع کفره و مسائلی از این دست. نه فقه شیعی و نه فقه سنی هیچ کدوم این عقاید رو نمی پذیره. بگذریم از احکام نسبی در دیدگاه مولوی و احکام مطلق در فقه و یکپارچگی علی و عمر و عثمان و ابوبکر و محمد و عیسی و موسی و ابراهیم و نوح در نگاه مولانا.
کم نیستن فقها و روحانیون حتی معاصر ما که ایشون رو تکفیر می کنن.
ممنون از توجهتون.
مصدع میشوم .بنا بر این میشود اینطور مطرح کرد:
تمایلات شیعی و سنی و مسیحی و یهودی او را خودش ابراز میکند و کتمان هم نمیکند ولی او (مطلقا) تمایلاتی به اندیشه های کفر آمیز ندارد و ابرازی هم در این خصوص نمی نماید , بلکه این ما هستیم که کفر و شرع را خودمان جداگانه تعریف میکنیم و بعد در خوصوص مولانا قضاوت می کنیم.
از وقتی که اختصاص دادید سپاسگزارم.
بابک جان
به یه نکته دقت کنید. من نگفتم مولوی شیعه یا سنی یا مسیحی یا یهودی یا کافر هست. بلکه نظر من اینه شما از ظاهر آثار مولوی میتونید مطالبی رو به نفع هرکدوم از این مکاتب و تفکرات استنباط و استخراج کنید. در همون نوشته اولم هم عرض کردم که تمام این مطالب توسط یه فصل مشترک با هم یکپارچه میشن: عشق!
مولوی نه تنها تمایلی به اندیشه های کفرآمیز نداره، بلکه تمایلی به اندیشه های یهود و مسیح و فرق مختلف اسلام هم نداره. به قول شما این نگاه اعور ماست که تنها الگوهای ذهنی خودش رو از مطالب مولوی استخراج میکنه. قسمتایی از حرفاشون که دوست داریم رو برمیداریم و بقیه رو نادیده می گیریم. البته این ما که میگم معمولا افرادی رو شامل میشه که به قدری به وسیله (دین و مذهب) مشغول شدن و نسبت بهش تعصب دارن که از هدف غافل شدن. به همین خاطر عرض کردم عقاید کفرآمیز از دیدگاه شرع.
با احترام.
... و مخلص عرایض این جانب اینکه مولوی تمایل به اندیشه های یهودی و مسیحی و فرق مختلف اسلامی "دارد" .
...و فصل مشترک همه این اندیشه های دینی و مذهبی همانا عشق است که بیان فرموده اید.
...و هرچند دلمشغولی صحیح به هر دین و مذهب راستینی عاقبت فرد را به آن فصل مشترک رهنمون می سازد ولی قطعآ تعصب (و نه غیرتمندی ) وی را مانع از آن میشود.
با سپاس و امتنان
سلام: اهل تسنن برای خاندان پیامبر و بویژه خلیفه چهارم مسلمانان، احترام بسیار قائلندو محبت خاندان پیامبر در دلشان فراوان است. جلال الدین بلخی هم در زمره همین سنیان است! این برخورد در میان اهل سنت ایران هم امری رایج و شیوه ای بدیهی و مرسوم است! این بیت :
که ساقی الستی تو قرار جان مستی تو
در خیبر شکستی تو به بازوی مسلمانی
هم که نشانه ی ارادت جلال الدین به علی بن ابی طالب است، مؤید نظری است که معروض داشتم!