غزل شمارهٔ ۲۴۹۵
آنک بخورد دم به دم سنگ جفای صدمنی
غم نخورد از آنک تو روی بر او ترش کنی
می چو در او عمل کند رقص کند بغل زند
ز آنک نهاد در بغل خاص عقیق معدنی
مرد قمارخانهام عالم بیکرانهام
چشم بیار در رخم بنگر پیش روشنی
ننگرد او به رنگ تو غم نخورد ز جنگ تو
خواجه مگر ندیدهای ملک و مقام ایمنی
هیچ عسل ترش شود سرکه اگر ترش رود
از پی آب کی هلد روغن طبع روغنی
من که در آن نظارهام مست و سماع بارهام
لیک سماع هر کسی پاک نباشد از منی
هست سماع ما نظر هست سماع او بطر
لیک نداند ای پسر ترک زبان ارمنی
در تک گور مؤمنان رقص کنان و کف زنان
مست به بزم لامکان خورده شراب مؤمنی
پیش تو است این دم او مینبری ز یار بو
مینگری تو سو به سو پله چشم میزنی
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنک بخورد دم به دم سنگ جفای صدمنی
غم نخورد از آنک تو روی بر او ترش کنی
هوش مصنوعی: او به طور مداوم به سختیها و زجرها دست میزند اما از آنها ناراحت نمیشود، چرا که میداند اگر تو با دشواری به او نگاه کنی، او همچنان با تحمل و صبوری به زندگیاش ادامه میدهد.
می چو در او عمل کند رقص کند بغل زند
ز آنک نهاد در بغل خاص عقیق معدنی
هوش مصنوعی: اگر می در دل کسی اثر کند، او نیز به شادی و رقص در میآید و با عشق به دیگران نزدیک میشود، زیرا که این احساس عمیق و خاصی است که در وجودش شکل گرفته است.
مرد قمارخانهام عالم بیکرانهام
چشم بیار در رخم بنگر پیش روشنی
هوش مصنوعی: من شخصی هستم که در قمارخانه زندگی میکنم و به دنیای وسیع و بیپایان تعلق دارم. نگاهت را به چهرهام بیفکن و ببین که چه روشنی در خود دارم.
ننگرد او به رنگ تو غم نخورد ز جنگ تو
خواجه مگر ندیدهای ملک و مقام ایمنی
هوش مصنوعی: او به ظاهر تو نگاه نمیکند و از نبرد تو غمگین نمیشود؛ آقای من، آیا واقعاً تو ملک و مقام امن را ندیدهای؟
هیچ عسل ترش شود سرکه اگر ترش رود
از پی آب کی هلد روغن طبع روغنی
هوش مصنوعی: هیچ عسلی نمیتواند ترش شود و به سرکه تبدیل شود، مگر اینکه از آب ترش پیروی کند. مانند روغن که در طبیعت خود خاصیت چرب بودن دارد.
من که در آن نظارهام مست و سماع بارهام
لیک سماع هر کسی پاک نباشد از منی
هوش مصنوعی: من در حال تماشا هستم و در شوقی عمیق غرقم، اما لازم نیست که همه کس از حال و هوای من آگاه باشد.
هست سماع ما نظر هست سماع او بطر
لیک نداند ای پسر ترک زبان ارمنی
هوش مصنوعی: ما از تماشای زیبایی او لذت میبریم و این لذت ما شبیه به مستی است؛ اما او، پسر ارمنی، این احساس ما را درک نمیکند.
در تک گور مؤمنان رقص کنان و کف زنان
مست به بزم لامکان خورده شراب مؤمنی
هوش مصنوعی: در گورهای مؤمنان، آنها با شادی و رقص و شادی کف میزنند، در حالی که در بزم بینهایت مشغول نوشیدن شراب هستند و حال خوشی دارند.
پیش تو است این دم او مینبری ز یار بو
مینگری تو سو به سو پله چشم میزنی
هوش مصنوعی: در این لحظه که در نزد تو هستم، تو به یار خود فکر نمیکنی و تنها به اطراف نگاه میکنی و مدام چشمت را به این سو و آن سو میچرخی.

مولانا