گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۹۳

رو بنمودی به تو گر همگی نه جانمی
دیده شدی نشان من گر نه که بی‌نشانمی
سیمبرا نه من زرم لعل لبا نه گوهرم
جوهر زر نمودمی گر نه درون کانمی
لطف توام نمی‌هلد ور نه همه زمانه را
از هوس تو ای شکر همچو مگس برانمی
گلبن جان به عشق تو گفت اگر نترسمی
سوسن وار گشتمی سر همه سر زبانمی
گوید خلق عاقلی یک نفسی به خود بیا
گفتم اگر چنینمی یک نفسی چنانمی
سیم قبای ماه اگر لایق کوی تو بدی
من کمرش گرفتمی سوی تواش کشانمی
موج هوای عشق تو گر هلدی دمی مرا
آتش‌ها بکشتمی چاره عاشقانمی
گر نه ز تیر غیرت او چشم زمانه دوختی
فاش و عیان به دست او بر مثل کمانمی
از تبریز و شمس دین رمز و کنایت است این
آه چه شدی که پیش او من شده ترجمانمی

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رو بنمودی به تو گر همگی نه جانمی
دیده شدی نشان من گر نه که بی‌نشانمی
هوش مصنوعی: اگر تو خود را به من نشان بدهی، حتی اگر کسی در دنیا مرا نبیند، من هنوز نشانه‌های تو را در وجود خود حس می‌کنم، حتی اگر خودم بی‌علامت و بی‌نشان باشم.
سیمبرا نه من زرم لعل لبا نه گوهرم
جوهر زر نمودمی گر نه درون کانمی
هوش مصنوعی: من نه از مال و ثروت خود چیزی دارم و نه از زیبایی لبهام چیزی، اما اگر درون زمین طلا وجود نداشت، هرگز به زیبایی و ارزش من پی نخواهند برد.
لطف توام نمی‌هلد ور نه همه زمانه را
از هوس تو ای شکر همچو مگس برانمی
هوش مصنوعی: محبت تو مرا از پرش‌های بی‌هدف دور می‌کند، وگرنه تمام دنیا را به خاطر آرزوهایت شبیه مگس دور خود می‌چرخاندم.
گلبن جان به عشق تو گفت اگر نترسمی
سوسن وار گشتمی سر همه سر زبانمی
هوش مصنوعی: گلی در باغ جان به عشق تو گفت اگر بی‌‌باک باشم، مانند سوسن blossoming می‌شوم و همه می‌دانند که من در دل زبان‌ها هستم.
گوید خلق عاقلی یک نفسی به خود بیا
گفتم اگر چنینمی یک نفسی چنانمی
هوش مصنوعی: خلق عاقلی می‌گویند که یک لحظه به خودت بیندیش. من پاسخ دادم اگر چنین باشد، من هم به همان شکل خواهم بود.
سیم قبای ماه اگر لایق کوی تو بدی
من کمرش گرفتمی سوی تواش کشانمی
هوش مصنوعی: اگر زیبایی ماه به کوی تو تعلق می‌داشت، من دامنش را می‌گرفتم و به سمت تو می‌آوردم.
موج هوای عشق تو گر هلدی دمی مرا
آتش‌ها بکشتمی چاره عاشقانمی
هوش مصنوعی: اگر لحظه‌ای از عشق تو بر افروخته شود، آتش‌ها را خاموش می‌کنم و برای عاشقان چاره‌ای نمی‌ماند.
گر نه ز تیر غیرت او چشم زمانه دوختی
فاش و عیان به دست او بر مثل کمانمی
هوش مصنوعی: اگر نبود غیرت او، چشمان زمانه به طور واضح و عیان به دست او مانند کمان می‌دوخت.
از تبریز و شمس دین رمز و کنایت است این
آه چه شدی که پیش او من شده ترجمانمی
هوش مصنوعی: از تبریز و شمس دین، نمادهای خاصی هستند و این درد و اندوهی که در من است، نشان می‌دهد که چرا من به پیش او آمده‌ام تا سخنان او را ترجمه کنم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۴۹۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/01/30 19:03
نادر..

غزلی سرشار از مبالغه در اوج نیکویی ..
لطف توام نمی‌هلد!! ور نه همه زمانه را
از هوس تو ای شکر همچو مگس برانمی
چه بینشی!!..
نمونه ای زیبا از سعدی شوریده شیرین سخن:
اندرون با تو چنان انس گرفته‌ست مرا
که ملالم ز همه خلق جهان می‌آید
......